============================================================
از صد و پنجاه مؤلف نقل مى كند كه تقريبا همهآ آنها پزشك هستتد و از اين باب خدمتى به تاريغخ يوه و طب كرده است كه بياندازه گرانبهاست. بيرونى فقط تقريبا از صد مؤلف تقل مى كند كه در ميان آنها اطبا و علماى طبيعى و حكما و اصحاب لغت و شعرا ديده ميشوند. علاوه بر اين از وه كتابهاى نقل مى كند كه تاكنون تاشناخته بودهاند و فقط از اين منقولات مى توان به صفات و خصوصيات آنها پى برد. بيرونى با اين كار به يك حوزهآ فرهنگى نظر مى اندازد كه ناكتون نويسندگان تاريخ علم آن را از نظر دور داشتهاند يعنى حوزهآ فرهنگى شرق ايران و مرزهاى قه هند در پايان هزارهآ اول پس از مسيح.په 2 چون من همهآ كتاب را به يعلت صعوبت قرائت به دقت بررسيى نكردهام با نگاهى به مقدمهآ آن و به فصل الف يعنى تقريبا به يك هشتم كتاب، قهرستى از مؤلفانى كه در اين قسمت مذكورور است به دست ميدهمء بيروتى از يونانيان از ارسطو نقل مى كند و در تقل خود بيشتر از دانشمندان مسلمان ديگر ترديد و احتياط دارد و مثلا در حالى كه كتاب الحيوان را از ارسطو مى داند درباره كتاب الاحجار مى گويد: *منسوب به ارسطوه از اطباى يونانى از جالينوس و اوريباسيوس و هر اطيوس و بولس ايگينائى نقل مى كند. نيز از عهد عتيق يعنىى از روايت سبعينى آن ، كه در خاورمياند و آسياى مركزى به زيان سريانى متداول بود، و نيز از اطباى سريانى مشهور و و مترجمان يونانى كتب طبيعى و پزشكى: از ما سرجويه پهودتى و پزشكان مسيحى جهاريخت و يوحنا بن ماسويه و سلمويه و حنين بن اسحاق و حبيش و قسطاين لوقا و ايشوع بخت اسقف سريانى تقل مى كتد. و هنچنين از جبرئيل نامى سخن به ميان اورد كه شايد با سومين عضوه خاندان مشهور بختيشوع يكى باشد، خاندانى كه از قرن دوم تا قرن پنجم هجرى (قرن هشتم تا يازدهم مسيحى) اطبا و عمال نامدارى براى خلفاى بغداد پيرون داده است. بيرونى از ج اطبائى كه به زيان عربى كتاب نوشتهاند محمدين زكرياى رازى و على بن ربن طبرى را نام ميبرد و هيپنين از پزشكان مسيحى يعتى ابوجريج و ابن البطريق و مسيح بن حكم و عيسى و بن ماسه و ابوعثمان دمشقى و سابوربن سهل نقل مى كند. بيرونى از ميان فيلسوفان، يجز ه ارسطو وكندى، از فارابى وابن الخمار وابوالحسن عامرى و مسكويه مطالبى مى آورد. اما از كتب ابن سينا، بزرگترين فيلسوف معاصر خودش، سخنى به ميان نمى آورد. شايد نسخمهاى مؤلقات ابن سيتا بدست او نرسيده بود، اما ممكن هم هست كه مناقشاتى كه ميان آن دو روى داده يود موجب شده باشد كه بيرونى آثار ابن سيتا را ناديده گرفته باشد زيرا او از يك پزشكجو معاصر ايرانى خود به تام ابن مندويه تقل مى كند.
بيرونى خود ميگويد كه نخستين محرك او براى تأليف كتاب القيدنه دو كتاب از محتدبن زكرياى رازى بوده است. يعنى كتاب صيدله و كتاب الايدال او. اما آنچه رازى درباره بر داروشناسى نوشته است منحصر به اين دو كتاب تيست، زيرا بير ونى در فهرست كتب رازى ر بجز دو كتاب مذكور كتابهاى ذيل را هم در داروشناسى به او تسبت ميدهد: كتاب بزرگى نوزده
صفحہ 19