============================================================
حدف شده است و در اشعار تحريف و تصحيف راه يافته است و يا اين اشعار در محل اصلى خود نيامده است. من نتوانستهام در همه مواضع متن را به يارى دوستان صديق خود به صورت و قابل استفاده در آورم» مايرهوف پس از آن از باب مثال ترجمهآ فصل مربوط به «اظفارالطيب» (102065 11118 يا پوسته حلزون دريائى قلاقع1 ق180101) را از صيدته بيرونى مى اورد يج و آن را با فصل همين دارو در ابن البيطار مقايسه مى كند كه قسمتى از ان از كتاب داروشناسى احمدالغافقى (قرن ششم هجرى. قرن دوازدهم مسيحى) گرفته شده است و ور ميگويد1: «در اين كتاب ابن البيطار بيشتر از اطباى مغرب عالم اسلام شاهد آورده شده است، مانند اسحاق بن عمران تونسى اقرن سوم هجرى. نهم مسيحى) و على بن رضوان مصرى معاصر جوانتر بيرونى. آنها هم از اظفار الطيب عربستان گزارش ميدهند، اما نه مانند گزارش زنده بيرونى كه بجز آن از آنچه از اين دارو خود در هندوستان ديده است خبر ميدهده. كتاب صيدنه بيرونى به عقيده مايرهوف بر كتايهاى يه الغافقى و ابن البيطار بى چون و چرا برترى دارد تا چه رسد به كتابهاى داروشناسى مهم ه ديگر و اين به رغم ناتمام بودن كتاب بيرونى است.
«اين دو مؤلف (اسحاق ين عمران و على بن رضوان) با فضل نمائى صفحاتى از قول دانشمندان ديگر پر مى كنند كه همگى مطالب يكسان از مؤلفان يونانى يا مؤلفان سريانى دربارهآ يك دارو تقل مى كنند. ضمنا گاهى آگاهيهاى خود را از گياهان داروئى اسيانيانى و آفريقاى شمالى و ى ى مصرى و سوريه مياورند. بيرونى نقلهاى خود را بطور منسجم بر طبق معنى و محتوا مرتب مى كند و شواهدى از ادبيات عرب مى آورد و همهآ اين مطالب را با عقايد و تجربيات خود وسعت ميبخشد. اين شواهد براى اظهار فضل و معلومات تيست بلكه براى آنست كه نشان وه دهد اين دارو در زبان: عرب چه نامهائى داشته است. مثلا درباره نارنج مى گويد كه عربى آن اترج و اترنج است و عوام مخصوصا در نيشابور آن را طرنج مى نامند و بعد مى گويد كه در سريانى اطروكا است و در فارسى باذرنگ است و وجه اشتقاقى براى آن از حمزة آصفهانى نقل ه مى كتد. بيرونى پس از آنكه مطلبى از جاليتوس نقل مى كند و انواع مختلف نارنج را ذكر ر ميكند هشت شاهد از شعراى عرب مى آورد كه تخستين آنها ابن الرومى است.
ابن البيطار در كتاب داروشناسى خود، كه حجم آن تقريبا شش برابر كتاب بيرونى است، 1. ترجمه تا اندازه اى آزاد است.
ميجده
صفحہ 18