============================================================
آن توضيحى دربارهآ نام عربى دارو ميدهد و صورتهاى گوناگون و مترادفات آن را و آمدن اين جوه كونامها را در اشعار عربى نيز متذكر مى گردد و اشعار زيادى را در اين باره نقل مى كند پس از وه آن خلاصهاى از نويسندگان علوم پزشكى و طبيعى دربارهآ شكل و بو و كيفيات ديگر آن مى آورد و نيز مطالبى دربارهآ مبدأ دارو و صفات آن و دربارهآ تقلباتى كه داروسازان در آن دار و مى كنند و دربارهآ بدل يا جانشين آن نقل مى كند. بعد گاهى يه گونهآ سطحى و گذرا به خواص ر درمانى آن دارو هم اشاره مى كند. بيرونى بطور كلى از ذكر خواص طبى داروهائى كه نقل مى كند خوددارى مى كند و چنانكه در مقدمه گفته است اين كار براى او دشوار بوده است. ا و ر خود را در امور طبى صاحب صلاحيت نميداند و بتابراين كتاب او طرح ساده اى براى وه توصيف داروها است.
هكارى بيرونى با احمد بيهقى يا توجه بنحوى كه بيروتى در مقدمه گفته است و با توچه به آنچه بحمد غزنوى درباره نسخه اصلى گزارش داده است چگونه بوده است؟ به دلايل عينى تعيين كيفيت اين همكارى خالى از اشكال نيست. زبانشتاسان بايد دربارهآ نقل قولهاى فراوانى كه در اين كتاب از مؤلفان قديم تر آمده است از روى اصول سبك شناسى تحقيق كتند. كلهل عمدهآ بيرونى در مواضع متعدد از تنوع گزارش هاى او و از استطرادهاى جالب توجه كاملا پيداست. در آنجا كه سخن از رأى و نظر شخصى به ميان مى آيد ظاهر است كه صاحب رآى خود ابوريحان است و سهم بيهقى در آن معلوم نيست. تا زمانى كه تحقيق اساسى زبانشناسى در ور متن يه عمل آيد مى حواهم آنچه را غزنوى در ورق نخستين كتاب آورده است بيذيرم، وان اينكه همكارى بيهقى به دستيارى و معاونت علمى محدود بوده است، يعنى او مطالب مربوط به وصف داروها را از كتب مؤلمقان سابق استخراج كرده و در دست بيرونى گذاشته است و تيز داروها را براى پيرونى آماده مى كرده تا او دربارهآ آنها تحقيق كند. ناتمام بودن متن چنانكه گفته شد از بيشتر فصول كتاب معلوم مى شود مثلا بر من روشن است كه بيرونى در بارهآ «عوده 80012)) كار زيادى نكرده است. اين ماده كه در جهان اسلام يراى و عطر دود آن با اهميت بوده است فقط نيم صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده است و ر فقط اندكى از انواع آن در نواحى مختلف هند ذكر شده است و از خريد و فروش پسيار گستردهآ آن در بنادر آسياى جنويى اصلا سخنى يه ميان نيامده است. يكى از ناسخان كه به احتمال همان محمدين مسعود غزنوى باشد، در كنار متن حاشيهاى طولانى بر آن نوشته است و وه در آن از انواع عود و درجات خوبى و يدى آن سخن به ميان آورده و سرانجام جمترين راه را در بدست اوردن چوب عود كه امروز هم معمول است و يا تازه ساختن تنمهاى اين درخت انجام مى گيرد شرح داده است.
همچتين در بعضى مواضع مطالبى در يقدمه و جاهاى ديگر ديده ميشود كه نمى توان آن را ناشى از تنظيم قطعى آراء او دانست. البته گاهى، نه هميشه، تقصير بايد متوجه كاتبى باشد كه به جهت تندنويسى لقب «ديودست، داشته است. در اين گونه مواضع جملههائى به طور كامل هفده
صفحہ 17