Farhang abjadī = al-Munjid al-abjadī
فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي
Genres
=انمعط-
انمعاطا [معط] الشعر: موى كنده شد.
=أنمق-
إنماقا [نمق] ت النخلة: رطب نخل بى هسته شد.
=أنمل-
إنمالا [نمل]: سخن چينى كرد،- فى الشجر: از درخت بالا رفت.
=الأنملة-
ج انامل وانملات [نمل]:
سرانگشت، وگفته مى شود كه نزديكترين مفصل انگشت به ناخن است.
=الأنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الأنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الأنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الأنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الأنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الإنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الإنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=الإنملة-
[نمل]: مترادف (الأنملة) است.
=انملس-
انملاسا [ملس] عن الأمر: از آن كار رها شد.
=انملص-
انملاصا [ملص] منه: از او رهائى يافت،- الشي ء من يدي: آن چيز
به سبب نرمى از دستم افتاد ورها شد.
=انملع-
انملاعا [ملع] ت الناقة: ماده شتر سبكبال وبا شتاب رفت.
=انملق-
انملاقا [ملق]: نرم شد،- منه: از او رها شد،- الخضاب: خضاب نرم
شد وريخت يا كم رنگ شد.
=الأنموذج-
ج أنموذجات ونماذج: نمونه ى چيزى- اين واژه فارسى است.
=أنهى-
إنهاء [نهي] الشي ء: آن چيز را ابلاغ كرد،- الأمر الى الحاكم:
خبر را به حاكم رسانيد،- الرجل من اللحم: آن مرد به خوردن گوشت قانع وسير شد.
=انهار-
انهيارا [هور] البناء: ساختمان ويران شد وفرو ريخت،- الخرق:
سوراخ ديوار آسيب يافت وفرو ريخت.
=انهاض-
انهياضا [هيض] العظم: استخوان پس از شكسته بندى دوباره شكست.
=انهاع-
انهياعا [هيع] الشي ء: آن چيز بر روى زمين گسترده شد.
=انهاك-
انهياكا [هوك]: سرگردان وبى باك شد وبىنديشيدن در آن چيز
افتاد، در سخن سرگشته شد وگفتار وى نادرست بود.
=انهال-
انهيالا [هيل] التراب: خاك تكان خورد وريخته شد،- القوم على
فلان: آن قوم بر سر فلانى ريختند واو را زدند وناسزا گفتند؛ «انهال عليه ضربا وشتما»: او را زد وناسزا گفت.
=أنهأ-
إنهاء [نهأ] اللحم: گوشت را خوب نپخت،- الأمر: آن كار را
بپايان نرسانيد.
=أنهب-
إنهابا [نهب] الرجل ماله: آن مرد دارائى خود را به يغما وچپاول
داد،- ه المال: او را به چپاول آن مال وادار كرد.
=انهبص-
انهباصا [هبص] للضحك: در خنديدن زياده روى كرد.
=انهبط-
انهباطا [هبط] الرجل: آن مرد پست شد.
=انهتك-
انهتاكا [هتك] الستر ونحوه: اين واژه مطاوع (هتك) است.
=أنهج-
إنهاجا [نهج] الطريق أو الأمر: آن راه يا آن كار روشن وآشكار
شد،- الطريق او الأمر: آن راه يا كار را نمايان وآشكار كرد.
=انهجف-
انهجافا [هجف]: استخوانهاى او از فرط لاغرى نمايان شد.
=انهجم-
انهجاما [هجم] البيت: خانه ويران شد،- الدمع او العرق: اشك يا
عرق روان شد،- ت العين: چشم اشك ريخت.
=أنهد-
إنهادا [نهد] العطية: هديه را بزرگ شمرد،- الحوض او الإناء: حوض يا ظرف را پر از آب كرد تا آب از آن سرازير شود،- فلانا: فلانى را به جائى فرستاد،- ت المرأة: پستانهاى آن زن برآمده شد.
=انهد-
انهدادا [هد] الجبل أو البيت: كوه يا خانه فرو ريخت.
=انهدم-
انهداما [هدم] البناء: ساختمان ويران شد.
=انهدن-
انهدانا [هدن] الرجل عن عزمه: آن مرد از تصميم خود سست شد.
=أنهر-
إنهارا [نهر] النهر: رودخانه را فراخ كرد.
=وهمچنين است در (الطعنة) زخم نيزه را فراخ زد،- الدم: خون روان كرد،- الدم:
خون روان شد،- العرق: خون رگ بند نيامد،- البطن: شكم روان شد،- الحافر:
چاه كن به آب رسيد،- الرجل: آن مرد به روز درآمد،- فلان: فلانى
سودى بدست نياورد،- فى العدو: آهسته دويد.
=الأنهر-
[نهر]: اسم تفضيل است؛ «نهار انهر»: روزى بسيار روشن. همچنانكه
گويند «ليل اليل»: شبى بسيار تاريك.
=انهرج-
انهراجا [هرج] فلان من النبيذ: فلانى از مي مست وسست شد.
=أنهز-
إنهازا [نهز] ه: او را راند، او را بيدار يا هشيار كرد.
=انهزع-
انهزاعا [هزع] الشي ء: آن چيز شكسته شد.
=انهزم-
انهزاما [هزم]: اين واژه مطاوع (هزم) است،- الجيش: لشكر شكست
خورد،- ت العصا: عصا با صدا شكافته شد.
=انهشم-
انهشاما [هشم] الشي ء: اين واژه مطاوع (هشم) است،- ت الإبل:
شتران لاغر وناتوان شدند.
=انهصر-
انهصارا [هصر]: مطاوع (هصر) است.
=أنهض-
إنهاضا [نهض] ه: او را براى بر پا شدن تكان داد وبر پا ساخت،- ه بالشي ء:
او را در رفتن بر آن چيز نيرومند كرد،- ت الريح السحاب: باد ابر را با خود برد،- القربة: مشك را پر كرد.
=انهض-
انهضاضا [هض] الشي ء: آن چيز شكسته شد.
=انهضم-
انهضاما [هضم] الطعام: غذا هضم شد. اين واژه مطاوع (هضم) است،-
الشي ء: آن چيز پيوست شد، به چيزى ديگر آميخته شد.
=انهفت-
انهفاتا [هفت] الشي ء: آن چيز پائين آمد وبى ارزش شد.
Page 156