============================================================
هچنانكه اشاره شد ظاهرا شوسماهى بجز پشقى شماهى است، زيرا اولا اين دو نام اگرچه سريانى هستند ولى با هم فرق دارند وثانيا پشق شماهى چنانكه ابن اصيبعه و بيرونى گقتهاند تفسير نامها به چهار يا پنج يا ده زبان است ولى منقولاتى كه رازى از شوسماهى خوز مى كند در وصف يا خواص داروها است، مثلا رازى در ذيل افيون ادر جه موضع مذكور در فوق) مى گويد: «الخوز فى شوسماهى: ان الافيون لفرط برده يشنج واه يقتل» و يا: «و اصبت فى شرسماهى للخوز ان الافيون يخدر و يسكر (در اصل يسكن) سكرا شديدا جذا» و يا: الخوز فى شوسماهى: الماءالعذب يقوى الجسده (ج 21 ص 552) و يا: «فى شوسماهى الخوز: المرداسنج المبيض اعظم منافعه انه يجلوالاثار التى يبقى فى الوجه من القروح و غيرها..
از پنقولات فوق برمى آيد كه كتاب شوسماهى در خواص ادويه بوده است و نه ى مانند پشق شماهى در تفسير نامها. ظاهرا در هين كتاب است كه از الكناش الصغير تأليف اوريباسيوس نقل شده است. ابوريحان در صيدنه ذيل كرات (ش 895) مى گويد: و«قالت الخوز من الكناش الصغير لاوريباسيوس». ابن ابى اصيبعه (ص 20) گويد: «و اوريباسيوس يحكى فى كناشه الكبير.» كه معلوم مى كند اريباسيوس دو «كناش» داشته است يكى «كبير» و ديگرى «صغير».
و لازم به تذكر است كه مقصود از «الخوز» مردم خوزستان است. در لسان العرب ذيل «لاخوزه مى گويد: «و الخوز جيل من الناس معروف، اعجمى معرب»؛ و ياقوت ذيلجه «خوز» ميگويد كه خوز بلاد خوزستان را گويند و مردم آن بلاد را نيز خوز گويند. و از توزى نقل مى كند كه «اهوازه به فارسى «هو رمشير» است و نام آن «اخوازه بود و مردم معرب كردتد و اهواز گفتند.
از گفتار جاحظ (الجيوان، ج 5 ص 289) برمى آيد كه زبان مردم خوزستان خوزى ر بوده است و زبان بسيار دشوارى بوده است. مى كويد شخص يك ماه به خريد و فروش زنج (سياهان) مى پردازد و در طى اين يك ماه به زبان ايشان آشنا مى شود، اما مدتها با «اخوز» معامله مى كند و با آنها جاور ميشود ولى چيزى از زبان ايشان نمى فهمد.
بنابراين، الخوز، اسم جمع و اسم قوم و واحد آن «خوزى» است و زبان ايشان نيز خوزى تد ناميده ميشد. كتاب شوسماهى و يا كتاب كناش الخوز كتابى يوده است ظاهرا در ادويه و مفرده كه بصورت جمعى از سوى اطياى جنديشاپور به زبان سريانى كه زبان علمى بوده است تدوين شده بوده است و اگر همهآ مؤلفان كتاب بر امرى مثلا خاصيت داروئى متفق يور بودند از آن به «قالت الخوزه و «(قالت الخوز قاطبة» و يا «الخوز» تعبير شده است وه چهل و هفت
Page 47