241

============================================================

حرف الجيم 1*1 جعده نوعى است از انواع شيح و او دو نويع است يك نوع از او خردتر است و هد نوعى ديگر بزرگتر و آنچه نبات او خردتر است تلخى وحدت او زيادت است و او هوه ب را شاخهاى خرد باشد با شكوفهآ او درهم آميخته و شاخ و شكوفهآ او مزغب بود و لون او سپيد باشد و او پر سياوشان نيست چتانكه در زعم بعضى از صيادنه هست وه وبه زردى مايل است. و در حواشى ابوالخير اورده است كه بدل جعده در ادويه شعر الجبار است. و ابوحنيفه گويد جعده نباتى است كه به عظلم مشايهت دارد جز جه آنكه به لون گردقام است و بوى خوش دارد و ميوه او به شكوفهآ اذخر ماند جز آتكه او از شكوفهآ اذخر ثخين(4) تر باشد و در زير دست نرم نمايد و او را در حشو وه بالين ها بكار برند.

1. منقول از نسخ خطى مذكور ترجمهآ فارسى. 2. در نسخ سه گانه: قوليون و آن درست نيست . 3 . در ر مية درختى است. و آن درست نيست به دليل نقل لسان العرب (ذيل جعد): «قال الازهرى الجعدة بقلة برية».4. در اصل: سخت تر. متن مطابق ابوحنيفه است (شمارهآ 168): «الا انه اثخن». وصف سختى ه با نرمى كه بلافاصله مى آيد متافات دارد.

258. جفت(1) اقريد .لكنا20ع20596ل1ل ويى جفت افريد به سير(2) مشابهت دارد و طايفهاى گفتهاند به پودنه ماند و به بادام و سرها شكنافته باشد و از هم گشاده يود.

1. از نسخه مغنيسا به جهت كامل بودن آن نقل شد. آ. در برهان قاطح: رستنى ياشد مانند سورنچان.ر 259. جفت(1) البلوط پوست بلوط را گويند كه در ميانهآ او باشد. جاليتوس گويد جملهآ اجزاء درخت قابض است و پوستى كه در ميانه چوب بلوط و پوست او بود درقوت قبض زيادت باشد و آن را چفت بلوط گويند.

1. تقل از تسخ خطى مذكور ترجمهآ فارسى.

Page 241