240

============================================================

180 كتاب الصيدنة في الطب است» (يرهان قاطع).5. تشن بفتح اول يروزن چمن ابرهان قاطع).6. چنين است درمغ ومج (اليته فاقد نقطه و بعضى حروف) ودر مب: چشميزج، 256. جص (1) ليث گويد جص از لغت عجميان است و بلغت اهل حجاز جص را قص گويند و وهز بلغت سريانى جصاگويند و بهارسى گچ گويند و گبسين(2) نيز گويند و بلغت سندى ور سبزهى گويند و بلغت هندى باته گويند و خاصيت او در جيسين تقرير كرده ايم.

1. منقول از نسخ خطى مذكور ترجمهآ فارسى. البته از نقل نسخه بدل كلماتى كه غلط بودنشان مسلم بود احتراز شد. 2. رجوع شود به ذيل گبسين (شماره 245).

257 جعدة(1) ر10لالفا16 1لف1 جعده را بلغت رومى فوليون(1) گويند و در ترياق حنين هم چنين اورده است. وهوه ليت گويد جعده نبانتى است كه معدن اوبر لبهاى جوى باشد و او در فصل بهار رويد جه و تا فصل زمستان نبات او باقى باشد و چون زمستان آيد خشك شود و او از انواي ترهها است وبوى او خوش بود. و ابومنصور ازهرى گويد جعده تره اى(3) است از انواع ترههاى دشتى و نبات او بر لبهاى جوى نباشد. و نضر بن شميل گويد ور جعده درختى است كه بوى خوش دارد و برگهاى او سبز باشد و نبات اورا شاخ ها ود بود و بر ان شاخها او را ميوهها بود بلون سپييد و آن را در ميان بالش ها نهند آز جهت بوى او تا چون سر بر او نهاده شود مشام را از او نصيب باشد و گوسپند و ور اشتر بذو نيك فربه شود و يكى را و جماعت را از او جعده گويند. ازهرى گويد جو نضربن شميل صفت او بغايت خوب كرده است. وديسقوريدس كگويد نبات جعده كوهى باريك باشد و سپيد و درازى او به اندازه بدست بود و بر طرف او بشكلور خشخاش چيزى باشدو به مقدار از سز خشخاش خردتر بود و برگهاى او بشكل سعتر باشد و بوى او خوش بود و گرانى دارد. و در كتاب صيدنه آورده است كه

Page 240