237

============================================================

ح ب حرف الجيم 17 252. جريال(1 معرب گرد(2) هيار است و او نام نباتى است كه به خيار مشابهت دارد جز آنكه جرم خيار مستطيل بود و جرم جريال مستدير ودر ميانه جريال ابى بود در غايت سرخى و باودر بعضى مواضع جامهها رنگ كنند چنانكه به قرمز. و گفتهاند جريال معرب ور گريال است يعنى آب نخستين كه از عصفر بيرون آيد ورنگرزان آن را عروس اب تقهوت گويند. و سلمه از فراء روايت كند كه جريال بقم را گويند. و شمر گويد عرب واود جريال و جرياله خمر را گويد و گفتهاند رنگ خر را جريال گويند. و اعشى(2) در اين معنى شعر گفته است وه و مدامة مما تعتق بابل كدم الذبيح سلبتها جريالها وچون او را از معنى بيت پرسيدند گفت اعنى شربتها حمراء و بلتها پيضاء يعنى در جوهد و ( وقتى كه آن را بخوردم بلون جريال بود و چون از مخرج معتاد بيرون آمد رنگ او به سپيدى تبديل پديرفته بود.

1. نقل از نسخ خطى مذكور ترجمهآ فارسى. در حاشيهآ منهاج البيان (ورق ا68) دو مطلب مختصر درباره جريال آمده است كه يكى به احتمال از ابوريحان است و ديگرى از «موه است كه الموازنه حمزه اصفهانى پاست و بيرونى از او نقل كرده است و ما هر دو را در اينجا مى آوريم: «جريال هو اسم نبات كالقتاء الا أنه يستدير ولايستطيل يصبغ به كمايصبغ بالقرمز وقيل هو اسم سلافة العصير». دومى كه ازموازنه است چنين است: «الجريال العصفر هو معرب عن گريال وهو سلافة العصفر . قال مصنف ه كتاب النبات زعم الا صمعى ان الجريال معرب عن اسم رومى وزعم.. معزب عن اسم فارسى» .2 . در نسخدآ مج كودهيال و در نسخهآ مغ كه كهنه ترين نسخ اين ترجمه است: «كردست هيارهست. باتوجه به اينكه گفتهاند جريال مانند خيار است ولى گرد است يايد «گردهيار» (گرد خيار) باشد. 3. در لسان العرب اذيل جرل) ودرديوان اعشى اميمون بن قيس ين جتدل ص 24) به جاى «ومدامة*، «وسبيئة».

253. جريث (1اي1انيا2لاعراقفلة1 1106ك يا للندل 1012275 عرب جريث مارماهى را گويد و درازى او دو گزباشد تا سه گز. و پشت او سياه بود ر

Page 237