============================================================
رف الجيم 171 اصفهان و قيل هو نوع من الشيح و شجرته يشبه الحرمل و يصنع منه الشيراز.
و و قيل اسم شجرته جاهل و جاول. و قيل انه صمغ الكرفس الجبلى يغرس وه فى البساتين ولها ورق حسن قريب من الارض شديدالخضرة ذوخس شرف كورق التين و ساقه كالقياء الطويل مزغب ببياض.
1. متقول از ترجمهآ فارسى (نسخ مب و مج). آ. رجوع شود به برهان فاطع ذيل لاورشير و لاوشير. 3. رچوع شود به قسمت عربى كه در ذيل مى ايد و درآن صريحا حلياتورا است و بايد ه همان درست پاشده گ. اين كلمه در «مج» تيست و در "مب» به صورت «بسبده است كه درست و نتواند بود در قسمت عربى كه در ذيل خواهد امد صربحا «حرمل» است و به همين جهته «بسبد» محرف از ««به اسپنده است و ما همان را در متن آورديم. 5. ايو پاناقس نام صمغ آن است و پاناقس نام گياه آن 6. چنين است در مب و درست همين است. كاتب نسخهآ مچ كلمهآ «باقوت» را با كلمه «زمانى» كه دو كلمه پس از آن است درهم آميخته و از آن «ياقوت رمانى، درست كرده است؛ 7. منقول از حاشيه منهاج الميان ورق ب 67. چون عتوان ماده «كاوشيره بود و با حرف جيم سازگار نبود آن را پس از ترجمه فارسى قرار دادم ولى مطالب قطعا از ابوريحان است.
242. چاويزن(1) معرب گاويزنست و فزارى گويد او را به لغت عرب خرزة البقر گويند و بپارسى جوه مهرهآ زهره گاو گويند و بسندى گاو(2) روين و به هندى روين گويند و او چيزيست كه در زردى مشابهت دارد به زردى بيضه مرغ و او در ميان زهرهآ گاو باشد چنانكه و وا حجر التيس در زهره بزكوهى. وچون گاورا بكشند زهره او بشكافند و جاويزن از و يوه بيرون كنند و مقدار او از يكدانگ(3) باشد تا چهاردرم. و او بيشتر در زهرهآ گاو ر هندى باشد و اول كه از زهره گاو بيرون آيد محكم نباشد چون زمانى اورا دردهان ور بدارند محكم شود.
جاويزن(4) هو معرب كافيزن الفزارى: يعرف بجوزة(5) البقر و بالفارسية مهره زهرهآ گاوو بالهندية رويين. وهوشى اصفر كصفرة المح يوجد فى مرارات الثيران من ه داتق الى اربعة واكثره فى هندتها كما يوجد حجرالتيس فى مرارات التيوس الجبلية و هوهر
Page 231