============================================================
جرف الياء 121 بستان افروز سرخ باشد و نبات مخنخ سبز و تخم هر دو بيكديگر مشابهت تمام
دارند. و يك نوع از يقلهآ يمانى آنست كه پارسيان او را سرخ مرد61) گويند و .ساق و برگ و شاخ او سرخ بود و ساق و اطراف او درازتر باشد و بعضى از هر اين نوع را فخنج نر گويند و آن ديگر را ماده گويند.
1. نقل از نسخ خظى مذكور ترجمه فارسى. 2. در لغتنامه پلاتس (ص 453) چولائى ضبط شده است و آن را قلالل0017 قلقاله ترجمه كرده است. *. چنين است در نسخههاى ز مغنيسا ومجلس و در نسخه موزه بر يتانى: «بورمنى». بورمندى شايد با «بوزمنده مذكور در برهان ه قاطع يكى باشد. به گفته برهان بوزمند گياهى باشد به غايت خوشبوى. ؟. چنين است در نسخهها كه در بعضى بى نقطه است و مغنيسا چنان است كه بخنخ يا بخنج نيز مى توان خواند و ور در يك جا در نسخه موزه بريتانى صريحا بخنج است. 5 . احتمال ميدهم كه وخنج يا وخنخ ن باشد و در آن صورت با قرائت بخنج در حاشيه قبلى يكى ميشود («و» به «ب» قابل تبديل است). 6. در برهان قاطع سرخ مزد و سرخ مرز هر دو ضبط شده است.
16. بقله(1) يهوديه با ناع1، 21210 يا مل01 اق1يا 08100/111664ل6 بلغت سريانى او را شنا ذيبا گويند. معنى او بلغت تازى اسنان الذئب باشد و هر به پارسى دندان گرگ و در موضع خود ياد كرده(لريأنية اى اسنان الذيب. [35]] 1. نقل از نسخ خطى مذكور ترجمه فارسى20 . افتادگى نسخهآ اصل تا اينجا بود. جمله بالا دنباله البقلة اليهوديه است..
161. بقلة العدس .7 6211100ل111 6018 قال يحيى فى المنجح انه الفوذنج البرى 162. البقلة الحسينية بقلة تشبه الثوم الا انها اطيب منه واقل حدة واعرض اوراقأ قريبة من اوراق الطرخون.
Page 181