350

============================================================

290 كتاب الضيدنة فى الطب 459. راسن(1) 107 ا لعع2 10018 راسن را بلغت رومى قعالا(2) نيز گويند و بسريانى ريسنا گويند. رازى گويد بيخ راسن بزرگ باشد و لون او سياه بود و بوى او خوش باشد و تيز و هريك از بيخ او شاخها زده بود بر زمين. و در كتاب حاوى آورده است كه راسن را به لغت تازى عكرش گويند و عكرش نوعى است از شوره(3) كه به نبات ثيل مشابهت دارد و تفاوت ميان او و نبات ثيل به آنست كه نيات ثيلر باريكتر باشد ازو و شاخهاى او بزرگتر باشد از شاخ نبات ثيل و منبت عكرش در شورستانها بود و گوسفند را باو الف تمام بود و بدو فربه شود و وه بلغت سگزى او را نيو گويند و جالينوس او را هيلانيون گويد و محمدزكريا الانيون گويد. و قراطس(4)گويد نوعى از نبات او در زمين مصر باشد و اينه و نوع را شاخها باندازه يك گز باشد و نبات او بر روى زمين گسترده باشد چنانكه سيسنبر و بر ساق نايستد و برگ او به برگ عدس ماند و منبت او در تل ها باشد بر نواحى درياى مصر 1. تقل از نسخ خطى سهگانه ترجمهآ قارسى. 2. اين كلمه به اين شكل درست نيست و بايد تحريفى از هيلانيون يا تقطاريون و يا قلاونيون باشد. (ترجمه عربى ديسقوريدس 24 از اول).

3. شوره در اينجا ترجمه حمض است. در قاموس آمده است كه «العگرش بالكسر نبات من الحمض» و مؤلف منتهى الارب حمض را «آتچه تلخ و شورمزه باشد از نباته معنى كرده است.4. تلاعلقت نبات شناس و داروشناس يوتانى قرن اول پيش از مسيح، معاصر مهردادششم پادشاه پونتوس و مؤلف كتاب ريشهها (پاولى كوچك).

46. رته(1) 1 ع130011 يا قيل00لني2 16 قل0166 محمدزكريا گويد رته بندق هندى را گويند. و ارجانى گويد رته ميوهايست و باندازه فندق و جرم او هموار باشد و نرم و مغز او در ميانهآ او آواز دهد. و چون جرم او شكافته شود مغز او از او سپيد بيرون ايد و در لون بنارجيل

صفحہ 350