337

============================================================

..ع. سى ننيى ببى حرف الدالى 7 كند و بخورند.

ل القلا ار نين سو عانهآ ولي فارسى. ا. در مج: العجيلفس ودر مب: اعيلقس. معن با اصل پونانى ارجوع به عنوان) مطابق است 3. در مج: نباشد و آن درست نيست. كر كتااب الثنهات (شماره 398)«وله ستبل».

445. دوص محمدزكريا گويد دوص آبى را گويند اطباء كه از جوهر آهن حاصل شود و وح .از انواع او نيكوتر عراقى است و از پس او پارسى. و صاحب التخب گويد دوص سنگى است كه لون او بغايت سپيد باشد و جرم او چون شكسته شود در چشم درفشان نمايد بشبه شمشير مصقول و چون ايام يران بگذرد نم باو ه رسد تيرهرنگ شود و صقالت او نماند.

246. دوم (1)//7 96046000. علا علع1140 ابوحنيفة گويد عرب درخت مقل را دومة گويند و او را خوشهها باشد چنانكه درخت خرما را و درآن خوشهها مقل ياشد و آنچه تر بود از مقل عرب او را يه بهش گويد و چون خشك شود او را وقل گويد و آنچه خوردن را شايد او را ر ختى گويند. و ايراهيم گويد از ابن الاعرابى شنيدم كه گفت دوم درختى ضخم وا باشد و درين معنى شعرى ايراد كرده اتد زجرنا الهر تحت ظلال دوم و نقبنا العوارض بالعيون و و ابومنصور ازهرى گويد دوم در لغت عربى درختى است كه به دوخت خرما مشابهت دارد و برگ و پوست او به برگ و پوست درخت خرما ماند و او را خوشهها باشد و مقل دران خوشهها بود. و اين نجده از ابوزيد روايت كند كه عرب مقل خشك را خشل گويد و مقل تر را بهش گويد و خستهآ او را ملج گويد و پست(2) مقل را حتى گويند. و ليث گويد مقل فرومايه را بهش گويند

صفحہ 337