============================================================
حرف الباء 117 تركى چتلاقوج خوانند و يه عربى حبةالخضراء گويند. ش. ظاهرا ونيزد يا ونيزد مذكور در يرهان قاطع 6. تقل از نسخ خطى مذكور ترجمه قارسى. 7. بايد طرابنينوس باشد (رجوع به عنوان اين كلمه) . 8. در برهان قاطع به كسر خاء ضبط كرده است. 9. ممكن است مركب پاشد از كن (در اول كن بهن) وي بشك (وشك مذكور در سطور آيتده) ورجوع شود به حاشيه 12. 10. در اصل: قردار. 11. كريموف (ص 277) حدس زده است كه اين كلمه بايد سقز ياشد. اگر مقصود سقز تركى است نبايد درست باشد زيرا گمان مى كنم در زمان حمزه اصفهانى اين كلمة و تركى رايج بوده است وانگهى سقزدانه چه معنى دارد؛ 12. اين احتمال هم هست كه كن بشك مذكور در بالا و ون وشك يك كلمه باشد يعنى گن به كاف فارسى باشد و در آن صورت ون و وز «گن» دو شكل مختلف از يك كلمه باشند (مانند گرگ و ورگ و گستهم و وستهم و نظاير آن) ، و ور چون وشك و بشك به گفته حمزه به معنى داته است گن يشك به معنى ون وشك باشد. 13. وندانه درست ولى وشكدانه (در صورت بودن وشك به معنى دانه) چه معنى ميدهده گمان مى رود يا ج يد مترجم فارسى اشتباه كرده است ويا ناسخان در عبارت تصر فى بى مورد كردهاند. 14. در نسخه موزه برينانى «اوختاه است كه درست نيست ودرست پادعتام است كه در نسخههاى مغنيسا و ه بجلس آمده است و صحيح چنانكه در لوو (ص 68) آمده است ذعتا دبطمتا است. ك1. در نسخه موزه بريتانى و مغنيسا «سفارى» و در نسخه مجلس «فارسى» است. صحيح «اشغارى» است كه ابوريحان نيز ذيل علك الانباط گفته است (كريوف (647) به نقل از نام گياهان در ميان يهود، تأليف لوو، ج 1 ص 194). 16. ابو ريحان در ذيل علك الاتياط گويد كه اين علك را يه قارسى چسك تامند و بنابراين معلوم نيست كه خسك درست است يا جسك 17. در هر سه نسخهآ خطى تينچاه است. احتمال ميرود كه راتينج باشد. اگرچه در فارسى راتينج و راتيانج به ود معنى صمغ صنوير است (برهان قاطع) ولى رتيته در يونانى به معنى مطلق صمغ درخت است.
18. رجوع به حاشيه قبل. 19. در نسخه موزه بريتانى «تشكحه» و در مغنيسا «بشكجه) و در مجلس «يشكحه، من گمان مى كنم درست بشكجد باشد: صورت ديگرى از وشكزد و بشكزد.
15. بطيخ(1) ران47 - 780.ا 11510 111ل6ل) اسمه ملفونا و بالفارسية خربزه. والملفون معرب مليونا و قد قيل انه البطيخ ل الصيفى المستحيل عن القثاء(2). والبطيخ المعروف عندنا بالهندى (3) يسميه ج اهل بغداد الرقى و بماوراء النهر الخر بز. والهليون (2) نوع من البطيخ المطاول يؤكل مع لبه. قال ثابت رايت بطيخة وزنها اربعون منا. ورائحتها كلها ه يفسدالخمر الا ان يبخر الموضع بالسعد والآس.
(6) بطيخ(5) اهوازى(6) گويد خربزهآ (7) خام را در معارف بلاد روم انكورن
صفحہ 177