Arapça Farsça Sözlük

Fuat Efram el-Bustani d. 1324 AH
119

Arapça Farsça Sözlük

فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي

Türler

شد،- وجهه: چهره ى خود را گرفته وترش كرد.

=أكلف-

### || إكلافا [كلف] ه بكذا: او را به آن چيز آزمند

گردانيد.

=الأكلف-

م كلفاء، ج كلف [كلف] من الوجوه: چهره اى كه به رنگ سرخ مايل

به سياهى است.

=الإكليرس-

علماى مذهبى مسيحي- اين واژه يونانى است-

الإكليريكى-

ج إكليريكيون: آنكه در مدارس دينى مسيحى تربيت شده باشد.

=الإكليريكية-

أو المدرسة الإكليريكية:

آموزشگاه دينى ومذهبى است كه جوانان را براى ارتقاء به درجه

كهنوت در كليساى مسيحى آموزش وتربيت دهند.

=الإكليل-

ج أكلة وأكاليل [كل]: تاج، دستارى كه با جواهر آراسته شده

باشد، تاج گل، گوشت اطراف ناخن، «اكليل الجبل»: (ن): گياهى است زيبا وخوشبو از رسته ى (الشفويات) كه بيشتر در باغچه ها كشت مى شود وخواص پزشكى دارد، «اكليل الملك» (ن): گونه اى گياه زمينى است.

=أكم-

إكماما [كم] القميص: براى جامه دو آستين دوخت،- ت النخلة: نخل

خرما شكوفه درآورد.

=أكمى-

إكماء [كمي] شهادته وغيرها: شهادت خود را كتمان وپنهان كرد،- المحارب:

رزمنده، دلاور لشكر را كشت،- الرجل منزله: آن مرد خانه ى خود

را از ديد مردم پنهان ساخت،- على الأمر: براى آن كار تصميم گرفت.

=اكمات-

اكميتاتا [كمت] الفرس: اسب به رنگ سرخ مايل به سياهى درآمد.

=أكمأ-

إكماء [كمأ ] المكان: در آن مكان قارچ بسيار شد،- الرجل: به آن

مرد قارچ خورانيد.

=أكمت-

إكماتا [كمت] الفرس: اسب به رنگ سرخ مايل به سياهى شد.

=اكمت-

اكمتاتا [كمت] الفرس: مترادف (اكمت) است.

=الأكمة-

ج أكم وأكمات وجج آكام [أكم]: تپه يا سرزمين بلند، «وراء الأكمة ما وراءها»: در اين باره چيزى مشكوك وجود دارد.

=الأكمة-

[كم]: «أكمة الخيل»: توبره ى علف اسبان كه بر سر آنها مىويزند.

=أكمد-

إكمادا [كمد] الهم فلانا: اندوه فلانى را غمگين وقلبش را بيمار كرد،- العضو:

پارچه ى گرم كرده بر روى عضو دردناك نهاد.

=الأكمد-

[كمد]: «أكمد اللون»: تيره ودگرگون رنگ.

=أكمل-

إكمالا [كمل] الشي ء: آن چيز را كامل كرد، به پايان رسانيد.

=الأكمل-

الأتم: كامل تر، تمام تر؛ «بأكمله»: به تمام وكمال.

=أكمن-

إكمانا [كمن] الشي ء: آن چيز را پنهان كرد.

=الأكمه-

م- كمهاء، ج كمه [كمه]: نابينا، نوزاد نابينا، بى خرد، دگرگون

چهره،- نهار اكمه»: روز تيره رنگ كه آفتاب كم رنگ وغبار آلود باشد.

=أكن-

إكنانا [كن] الشي ء: آن چيز را پنهان كرد،- العلم وغيره فى

نفسه: علم وجز آن را در خود پنهان نگهداشت.

=أكنى-

إكناء [كني] زيدا أبا فلان: زيد را با كنيه ى ابو فلان ناميد.

=أكنش-

إكناشا [كنش]: او را در آن كار به شتاب واداشت.

=أكنع-

إكناعا [كنع]: فروتنى كرد ونرم شد يا خود را زبون ساخت وچيزى خواست.

=الأكنع-

م كنعاء، ج كنع [كنع]: بريده دست، شل دست،- من الأمور: كار

ناتمام.

=أكنف-

إكنافا [كنف] الرجل: آن مرد را يارى كرد.

=أكنه-

إكناها [كنه] الشي ء: حقيقت آن چيز را دريافت.

=اكهاب-

اكهيبابا [كهب] لونه: رنگ چهره او دگرگون شد.

=الأكهب-

[كهب]: تيره رنگ، «رجل اكهب اللون»: مردى به رنگ تيره.

=أكهم-

إكهاما [كهم] بصره: چشم او كم سو شد.

الأكورديون (مو): از ابزار موسيقى نوين است.

=الأكول-

[أكل]: پرخور، آنكه بسيار غذا خورد.

=الأكوم-

م كوماء، ج كوم [كوم]: بلند، شتر ستبر كوهان.

=الأكيد-

[أكد]: ثابت، «من الأكيد ان ... »:

به تحقيق كه ... محكم واستوار.

=الأكيد-

[وكد]: سخت، شديد، تاكيد.

=الأكيدنيا-

(ن): درخت گلى است از رسته ى (الورديات) داراى ميوه ايست

پرتقالى رنگ وخوشمزه به گونه ى خوشه اى. اين درخت در مناطق گرمسيرى وكرانه هاى درياى مديترانه كشت مى شود.

=الأكيس-

م كيسى وكوسى، ج كيس [كيس]:

اسم تفضيل است بمعناى باهوشتر. اين واژه را در زبان متداول

(اكوس) گويند.

=الأكيل-

[أكل]: مترادف (الأكول) است.

=ال-

حرف تعريف است. اين حرف گاهى عهدى است مانند «اشتريت عبدا ثم

بعت العبد» وگاهى جنسى است مانند «خلق الإنسان ضعيفا»، ونيز اسم موصول است بمعناى (الذي) كه در اول اسم فاعل واسم مفعول مىيد مانند «الحامل والمحمول».

=ألا-

يألو ألوا وألوا [ألو] في الامر: در آن كار كوتاهى كرد، «لم يأل جهدا فى الأمر»: در آن كار كوتاهى نكرده است.

=ألا-

حرفى است كه با آن سخن آغاز شود ودلالت بر تحقق ما بعد خود نمايد مانند «ألا انهم هم السفهاء»، ونيز حرف تنبيه است مانند «الا يا صاح قم»، وگاهى حرف عرض وخواهش با نرمى است مانند «ألا تنزل بنا؟» وگاهى حرف تحضيض است كه خواستن با عنف را ميرساند مانند «ألا تتوب وترتد عن غيك؟»

Sayfa 119