در اين ايام غربت وبيمارى ونگرانى از مسائل ومشكلات ناشيه از جنگ تحميلى از يكطرف ودسترسي نداشتن به كتاب براى اين ضعيف كه تقريبا " از وقتى كه خواندن را ياد گرفته ام با كتاب محشور بوده ام، از طرف ديگر بسيار آزرده وافسرده ام ميساخت. در اين ميان دوست عزيز وكريمي كه طبيب وساكن نيويورك است وبروان پزشكى در بيمارستان لوقاى مقدس نيويورك اشتغال واز بستگان همسرم ميباشد، از من وهمسرم دعوت كرد كه چند هفته أي به نيويورك وبخانه أو برويم ودر جهت ترغيب وتشويق من به قبول دعوت گفت كه در نيويورك چندين كتابخانه عظيم موجود است كه در بعضى از آنها (واز جمله كتابخانه عمومى نيويورك وكتابخانه دانشگاه كولومبيا - وكتابخانه دانشگاه نيويورك) ده ها هزار جلد كتاب عربي وفارسي موجود است واگر به خانه ايشان بروم بعلت قرب جواري كه با كتابخانه كولومبيا وكتابخانه عمومى نيويورك دارد ميتوانم روزها وقتم را در آن كتابخانه ها بگذرانم، از اين روى دعوت آن طبيب محترم ودوست عزيز را پذيرفتم وبقصد اقامت كوتاهى به نيويورك رفتم. پس از مراجعه به كتابخانه عمومى نيويورك (كه استفاده از كتب چاپى آن نيازمند به هيچگونه مقدمات وتشريفات قبلى نيست) ومشاهده آنهمه كتب عربي وفارسي در آن كتابخانه، وآشنائى با جوان ايراني پاك طينت كه كارمند آنجا بود وبطيب خاطر راهنمائى ها وكمكهاى لازم را براى نشان دادن محل كتب چاپى بمن فرمود. وسهل التناول بودن كتاب ها براى مراجعين، براى اين ضعيف كه چند ماهى بود از كتب مورد علاقه ام دور مانده بودم وبقول سعدى در برابر آن همه كتاب هم چون گرسنه أي در برابر سفره ء نان شدم واز آنجا كه تقريبا " " فيها

--- [ 99 ]

Page 98