============================================================
278 كتاب الصيدتة فى الطب و بعضى گويند مقلى كه يوست او خورده باشند او را بهش گويند. و خشل از جوه مقل چنان باشد كه حشف از خرماء و حشف خرماى فرومايه را خوانند. و وه ازهرى قول ايوزيد را ترجيح كرده است در ضحت. و ابو عبيد از عمرو ه خشل روايت كرده است به شين مفتوحه و گفته است يكى را خشله گويند. و ازهرى گويد از بسياركس چنين شنيدم كه ميوهآ مقل را وقل گويند و شعر جعدى بر صحت قول او ناطق است و شعر اين است ر ە مرى و كأن عيرهم تحد غدية وم نوء(3) بناعم الآوقال و شك نيست كه اوقال درين موضع ميوه درخت دوم است و ما بيان كرديم كه ور دوم درخت مقل است. و خواجه امام اسماعيل حماد جوهرى رحمه الله در كتاب صحاح وقل بسكون قاف آورده است و خشل را به حركت و سكون شينوه روايت كرده است از عرب و اعتماد برين است.
1. تقل از نسخ سهگانهآ ترجمه فارسى. ا. پست به كسر حرف اول به معنى آرد است (رجوع يه برهان قاطع) وخسته به معنى هسته است. 3. ناء بالحمل نهض به مثقلا (اقرب الموارد).
447 دفنج (1) 15001017716= ينافلا66ل6 صهاربخت گويد دهنج سنگ فسان را گويند و در موضع ديگر مسن عتيق يوه ذكر كرده است و در ترجمهآ او گفته است او سنگى است كه لون او سبزاست وه بيم واو را دهنج گويند. و حمزه گويد او را به لغت پارسى دهنه گويند و او نوعى ته است از جوهر پيروزه. و محمدزكريا گويد نوعى ازو مصرى است و نوعى تود خراسانى و نوعى كرمانى و از جملهآ انواع او كرمانى نيكوتر است. و دهنج وا ولازورد و فيروزه و شادتج به جوهر زر مشابهت دارد. و بوسهل گويد دهنج وز نوعى از توتيا است. ودر كتاب تخب آورده است كه جوهر دهنج سبز باشد جور و درغايت سبزى و از جرم او بلون زنگارى اجزأ بتابد در چشم و برو خطهاى
Bogga 338