============================================================
178 كتاب الصيدنة فى الطب و شكم او زرد باشد و بر شكم او پشيزها(2) نباشد و او را بر هيچ موضع خار نباشد وور مگر بر گلو و دنب او شبيه به دنب مار بود و شيعيان و جهودان او را نخورند و ور ابو سليمان خطائى گويد جريث را عرب سلور نيز گويد و در حديث آمده است قال (3) رسول اللهصلى الله عليه وسلم لاتاكلوا السلور والانقليس. ليث گويد انقليس ماهى است كه به مار مشابهت دارد. و نضر بن شميل گويد جريث يعنى قور مارماهى را انقليس نيز گويند و تعلب از ابن الاعرابى روايت كند كه او را شلق و ه انكليس(2) گويند يعنى مارماهى را. و در موضعى ديگر گفته است انقليس نوعى وهر است از ماهى كه اورا عرب جرى و چريت گويند و ليث گويد ماهى است به هيأت وضورت مار .1. منقول از نسخ خطى سه گانهآ ترجه فارسه ادرمغ ومج عنوان ويچنيد كلمه ساقط است)2. در مغ و ه مج «پشمها» .2. در لسانالعرب (ذيل جرت) لاتاكلوا الصلور والانقليس. ؟. «ابن الاعرابى : الشلق الانكليس ومرة قال الانقليس» السان ذيل انكلس) ودر ذيل انقلس : «الانقيلس والاتقليس» .
25. جزرا11 80171/2يا 0120801006 ق160 جزررا پارسيان گزرگويند و بلغت سرياتى اصطفلين گويند به حركت و سكون فاء.
و او را مشا هم گويند و شمر گويد اصطفلينه نباتى است كه به گزرماند و او عربى محض نيست زيرا كه در اصطفلين صاد وطاء جمع شده است و در لغت عرب اجتماعيه اين هر دوحرف در يك اسم معتاد نيست مگر در سه اسم معدود و آن صراط است و ور اصطبل واصطم. وصاد كه دراين سه اسم است در اصل سين بوده است. و مخلص در كتاب منقول آورده است كه گزر را به لغت يونانى دفقوس گويند و دفقيه نيز ور گويند. و بلغت رومى دفقين گويند و كشور(2) نيزگويند و نوعى از او را زوفس (3) بت گويند. و ابوحنيفه گويد گزردشتى را حنزاب گويند. و اوريباسيوس گويد به لغت و رومى گزر دشتى را نافوس(4) گويند. و ديسقوريدس گويد گزر دشتى را يه اصطفالينوس گويند و برگ او از برگ شاه اسپرغم پهن تر باشد و مزه او به تلخى و
Bogga 238