227

============================================================

حرف الجيم 167 و مذت اندك آثار صحت و حسنصورت او بتمام و كمال ظاهر شد و او ه هم چنان بدان مداومت مينمود و در كمال قوت و حسنصورت او مى فزود تا يد يكى را از مقربان حضرت آن پادشاه برو گذر افتاد و حال او از آن جنس و معاينه كرد و خير او بپادشاه رساتيد و از تبدل حالت و هيات آن شخص خبرو داد پادشاه از ان حال متعجب شد و مثال داد تا بى توقف او را به حضرت حاضر آوردند. چون پادشاه صورت او بديد هرچند نگاه كرد از غايت تفاوتى ر و كه در منظر او پديد آمده بود نتوانست شناخت تا از حال او سؤال كرد واز ه سبب صحت او استكشاف نمود و او ماجرا تقرير كرد و خاصيت آن نبات راى شرح داد. چون خاصيت آن گياه او را معلوم شد اطباء آن را در معرض تجر به آوردند تا تمامت منافع او معلوم كردند و او را در ادويه بكار بردند.

1. شايد مناسبتر ان بود كه جا با جيم ايجد نوشته ميشد ولى چون ابورنحان ميگويد: «هذه الجيم ممايعرب بالصاد يه ناچار به صورت چ فارسى نوشتيم. آ. منقول از حاشيهآ منهاج البيان ورق يب 3.67. در اصل بى نقطه است ولى در ترجمهآ فارسى (نسخهآ مبپ) صريحا ينجو است و وه ظاهرا مراد شهر يانگ چاو (8001017) است كه وقتى چيانگ تو يا لياتگ تو خوانده ميشد. ولى يانگ چو نام قديم تر آن است و كمونيستها پس از تصرف آن در سال 1949 تام قديم ان را دوباره بازگرداندند. اينكه در متن عربى و فارسى مى گويد «از وسط شهر وادى جو ميگذرد كه همچون دجله است» اشاره است به كانال بزرگ (1ق0ق 18101ن)) كه از رودخانهآ پانگ تسه به شهر آوردهاند و همين نكته مؤيد اين است كه مقصود از ينجو همين شهر است زيرا ى از رودخانه معمولا به وادى ياد غمى كنند. مؤيد ديگر آنكه ميگويد: «ذكر ان مقر ملكهم كان هناك...» و يانگ چاو در قرن پنجم پايتخت سلاطين سوئى در جنوب بوده است. مؤيد سوم جو آنكه در ترجمهآ فارسى مى گويد بى اجازه پادشاه حق فروش چاى و نمك را نداشتند و يانگ چاو وه يكى از مراكز تجارت برنج و نمى است. اين قصل شايد قديمترين منيع موجود ذكر چاى در منابع اسلامى باشد. ابوريحان از كتاب اخبار چين و كتاب قرايادين چندى نام ميبرد ولى قديمى ترينجو منبع موجود شايد همين كتاب باشد مايرهوف مقالهاى به عنوان (نخستين مواضع ذكر چاى ووه استعمال آن به عربى) به زبان فرانسه در مجله معهد مصرى اچ 22، قاهره 1940) نوشته است و و من آن مقاله را نديدهام. *. منقول از ترجمه قارسى (نسخمهاى مج ومب). نواقص واغلاط اين دو نسخه با مقايسه با يكديگر اصلاج شده است. در ضبط تسخه بدلها فايده اى نبود و آن را يه ترك كردم. 5. در هر دو نسخه فارسى اصل: چنين. اصلاح از تحفه حكيم مؤمن (ذيل چاى جهوه ختائى) كه در اين موضع اخيار الضين دارد.

Shafi 227