گرفتند. طبعا " اهتمام مسلمين وحكومت اسلامي بحفظ ومعرفت انساب شدت يافت زيرا ترتيب ديوان وجرائدي كه براى تقسيم وايصال حقوق وعطاياى سربازان يا ديگر اموال بيت المال بر مسلمانان، تدوين شده بود بر همين اساس قبيله أي بود. وفقط در دوران كوتاه خلافت ظاهري امامين همامين حضرت امير وحضرت مجتبى صلوات الله عليهما، اين ترتيب، در آن بخش از سرزمينهاى اسلامي كه تحت امر آن بزرگواران قرار داشت منسوخ شد وحضرت امير صلوات الله عليه آن امتيازات جميله را كه از زمان خليفه دوم مبناى تقسيم غنائم وعطايا وفيئى شده بود ملغى فرمود وهمان اول امر خلافت ظاهري خويش فرمود: مسلمانان: مرا چشمداشتى به فيئى شما نيست وتامرايى خرمايى در مدينه برپا باشد، خود در همى از بيت المال شما بر نخواهم داشت، همه ميدانيد كه راست ميگويم ودلهاتان بصداقت ودرستى اين سخن بر شما گواهست، آيا گمان مى كنيد كه من چيزى را كه بخود روانمى دارم ونمى دهم از آن بشما، پيش از حقتان بدهم. ؟ (1). افسوس كه اين عدالت علوى دولت مستعجل بود وبا خاتمه خلافت را شده در اوائل سال چهل ويكم هجري، دوران پادشاهى خسروانى بنى اميه آغاز
---
(1) لما ولى عليه السلام صعد المنبر فحمد الله واثنى عليه ثم قال: انى والله لا ارزؤكم من فيئكم درهما "، ما قام لى عذق بيثرب، فليصدقكم أنفسكم، أفتروني مانعا " نفسي ومعطيكم ؟ قال (حضرت صادق صلوات الله عليه) فقام إليه عقيل كرم الله وجهه فقال له والله لتجعلني واسود بالمدينة سواءا "، فقال أجلس أما كان ها هنا أحد يتكلم غيرك ؟، وما فضلك عليه، بسابقة أو تقوى (ضمير در عليه راجع به " اسود " است - صلوات الله عليه) (فروع كافى شريف ص 181 و182). (*)
--- [ 65 ]
صفحه ۶۴