خوش نشين اي قافيه انديش من
قافيه دولت توئي در پيش من
حرف چه بود تاتوا انديشي ازان
حرف چه بود خار ديوار رزان
حرف وصوت وگفت رابرهم زنم
تاكه بي اين هرسه باتودم زنم
آن دمي كز آدمش كردم نهان
باتو گويم اي تو أسرار جهان
ان دمي راكه نگفتم با خليل
وان غمي راكه نداند جبرئيل ***
Unknown page