============================================================
كتاب الاصلاح گروههای مسلمان در "تاریخ مقدس"، ابتدا چهار جماعت دینی، یعنی جهودان، مسیحیان، زرتشتیان وصابیان را برمیشمارد. این چهار جامعه دینی "ادیان قابل نکوهش" (الاديان المذمومة) را میسازند، زیرا آنان نبوت محمد را نمی پذیرند. تنها مردم یک جماعت دیگر، یک جامعه پنجم (اهل الملة الخامسة) يعنى مسلمانان، كه پس از آن چهار دین پديدار شدهاند، عنوان "جماعت ستوده" (الملة المحمودة) را به دست آوردهاند، و این به دلیل شناخت ایشان از پیامبر محمد است .(78104-.77904/0282 -4- .802 ،4) برابر پنج جماعتی که بر شمرده شد، ابوحاتم پنج گروه مسلمان را فهرست میکند: مرجثه، قدریه، مارقه (خوارج) و رافضه (کلمه تحقیر امیزی که در اینجا به شیعیان امامی داده شده است) 13، و بالاخره يك كروه پنجم موسوم به "مردم دارای دين خالص" (اهل الدين الخالص)، "مردم حقيقت" (اهل الحقيقة)، "ديندار" (المؤمنين)، و"مردم داراى معرفت حقيقى" (اهل المفروة الحقيقية.
این به دلیل آن است که آنان علاوه بر تصدیق پیامبر محمد و علی بن ابی طالب به عنوان رهبران هدايت شده أسمانى، رتبه (حد) و "مرتبه" (منزلت ) رئيس بزرگ دوره آينده (صاحب الدور الأتى)، یعنی قائم را نیز تصدیق میکنند. با وجود این، به نسخستین چهار کروه مسلمان نام و عنوان اكروههای سزاوار سرزنش" (الفرق المذمومة) داده شده است، زيرا هر چند آنان مرجعيت و حخیت پیامبر، یا از آن او و علی، را تصدیق میکنند، اما مرجعیت و حجیت قائم را تصدیق نمی کنند6 (781.4. -78104-028104/48204.).
بوحاتم ظهور پنجمین جماعت دینی را این گونه توضیح میدهد (4. 782./38204.
-078204): درست همانطورکه صورت هر موجود مرکبی در عالم طبیعت تنها پس از ائتلاف راجماع) چهار عنصر (اربع الامهات) به عنوان موجود پنجم پدیدار میشود، جماعت پنجم یا اهردم اسلام" (اهل الاسلام) به مثابه "كمال جوامع دينى" (تمام الملل) بعد از چهار جماعت ظاهر م کردد. با ظهور جماعت پنجم، صورت عالم دقیق (العالم اللطیف) به پدیدار شدن آغاز میکند.
کروه پنجم مسلمین نیز به همین حالت است که پس از چهارگروه دیگر ظاهر شده است. همچنین، بنا بر نظر ابوحاتم، این کروه پنجم خودش صورت عالم دقیق است که بالقوه پدیدار شده است. آن، در زمان كامل شدن مأموريت "مردم نزدیک [به خدا]" (عند تمام امر الاولياء) به طور كامل بالفعل * اگر آنطور که نویسنده در داخل پرانتز (در چند سطر قبل) نوشته است مراد ابوحاتم از رافضه صریحا و قطعا شیعیان امامی باشد (زیرا ممکن است منظور وی از رافضه گروه دیگری بوده است)، این سخن میتواند به این دلیل باشد که شیعیان امامی ذهب اسماعیلی و بالتبع قائم مورد ادعای اسماعیلیان را رد و رفض میکنند نه این که به طور کلی قائم منتظر را تصدیق نمیکنند، گرنه ابر حاتم باید خیلی کم اطلاع بوده باشد که نمیدانسته عقیده به "قائم" از اصول اعتقادی شیعیان امامی است و "هر کس [در زمان او] او را نشناسد (یعنی معتفد نباشد) به مردن جاهلیت مرده است".-م.
بيست وشش
صفحة ٣٠