90

قاموس عربی فارسی

فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي

اصناف

غذا خورانيد،- الغصن (ز): شاخه درخت را پيوند زد،- الشي ء: آن

چيز با مزه شد، مزه آن را تغيير داد،- الشجر: درخت ميوه داد وميوه اش رسيد.

=اطعم-

اطعاما [طعم]: داراى مزه شد،- ت الشجرة: ميوه درخت رسيد

وخوشمزه شد.

=اطعن-

اطعانا [طعن] القوم: آن قوم با نيزه بجان هم افتادند.

=أطغى-

إطغاء [طغي] ه المال ونحوه: مال ودارائى ومانند آن وي را طاغي

وخودكامه كرد،- فلانا: فلانى را به نافرمانى واداشت، او را نافرمان وطاغي كرد.

=أطف-

إطفافا [طف ] عليه: بر آن مشرف شد، شامل آن چيز شد،- الكيل:

پيمانه را تا لبه آن پر كرد،- عليه بحجر: سنگ برداشت تا بر او افكند،- له السيف: شمشير را بالا برد وبر او فرود افكند،- له: خواست كه او را فريب دهد.

=الإطفائي-

ج إطفائيون [طفأ]: منسوب به (الإطفائية) است.

=الإطفائية-

سربازان وافراد آتش نشانى.

=أطفأ-

إطفاء [طفأ] النار: آتش را خاموش كرد؛ «أطفأ الفتنة او الحرب»

جنگ يا فتنه را خاموش كرد، «اطفأ جذوة يومه واحرق فحمة ليله في العمل»: شبانه روز كار وكوشش كرد.

=أطفح-

إطفاحا [طفح] الإناء: ظرف را پر كرد تا لبريز شد.

=اطفح-

اطفاحا [طفح] القدر: كف روى غذاى ديگ را گرفت.

=أطفر-

إطفارا [طفر] الفرس النهر: اسب را از رودخانه عبور داد.

=أطفل-

إطفالا [طفل]: بهنگام غروب در آمد،- ت الشمس: چهره خورشيد

بهنگام غروب سرخ شد،- ت الأنثى: آن ماده بچه دار شد.

=أطل-

إطلالا [طل] عليه: بر آن مشرف شد،- الزمان: وقت نزديك شد،- من المكان: از آن جاى نمايان شد، خود را آشكار كرد،- الدم: خون را به هدر داد وباطل كرد،- على حقي: بر حق من چيره شد.

=أطل-

[طل] الدم: خون به هدر رفت وانتقام آن گرفته نشد.

=الاطلاع-

[طلع]: مص، علم ومعرفت، آگاهى بر امرى؛ «بعد الاطلاع على ... »:

پس از آگاه شدن از ...

=الإطلاق-

[طلق]: مص، آزاد كردن وباز گذاردن،- على: تطبيق دادن؛ «إطلاق

النار»: آتش گشودن؛ «إطلاقا»: بطور كلى؛ «على الإطلاق» مطلقا، بدون استثناء.

=أطلب-

إطلابا [طلب] ه: او را ناگزير به طلب كرد.

=اطلب-

اطلابا [طلب] الشي ء: پياپى آن چيز را با تكلف خواست.

=الأطلس-

[طلس]: آنچه كه تيره ومايل به سياهى باشد، م طلساء، ج طلس، گرگ

كه در رنگ آن تيرگى باشد، جامه كهنه وچرك، جامه اى كه از ابريشم بافته شده باشد، نقشه هاى جغرافيائى.

=أطلع-

إطلاعا [طلع] الكوكب: ستاره نمايان شد،- النبات: گياه روئيد،- النخل: نخل خرما طلع بر آورد،- الشجر : درخت برگ در آورد،- ت النخلة: نخل دراز شد،- الفجر: به سپيده دم نگاه كرد،- على فلان: ناگهان بر فلانى در آمد،- على الشي ء: مشرف بر آن چيز شد،- ه طلع امره:

بر كار او آگاه شد،- ه على سره: راز او را آشكار كرد،- اليه معروفا: به او نكوئى كرد.

=اطلع-

اطلاعا [طلع] الأمر وعليه: از آن كار آگاه شد،- طلع العدو: بر

اسرار دشمن واقف شد،- علينا: ناگهان بر ما وارد شد،- الفجر: به سپيده دم نگاه كرد.

=أطلق-

إطلاقا [طلق] الأسير: اسير را آزاد كرد؛ «اطلق سراحه»: او را

رها وآزاد كرد،- المواشي: ستوران را رها كرد،- العنان له: عنان اسب را گسترد تا بتواند راه رود،- لحيته: ريش خود را نتراشيد تا در آيد ودراز شود،- المرأة: آن زن را طلاق داد،- الصاروخ: موشك را پرتاب كرد،- الرصاص او النار: تير يا آتش انداخت،- عليه اسم كذا: او را به چيزى نامگذارى كرد،- رجله: با شتاب قدم برداشت،- ساقيه للريح: با شتاب گريخت،- يده بخير: دست او را در كار خير باز گذاشت،- يده فى الأمر: دست او را در آن كار باز گذاشت.

=اطلمس-

اطلماسا [طلمس] الليل: سياهى وتاريكى شب زياد شد.

=أطم-

إطماما [طم] الشعر: هنگام كوتاه كردن ويا چيدن موى سر رسيد.

=اطمأن-

اطمئنانا وطمأنينة [طمن]: فرو رفت،- اليه: آرامش وايمان به او يافت.

=ألاطمئنان-

[طمن]: مص، آرامش وآسودگى، امان وفراخ در زندگى.

=أطمح-

إطماحا [طمح] بصره اليه: چشم خود را بسوى او خيره كرد.

=أطمر-

إطمارا [طمر] الشي ء: آن چيز را دفن كرد يا پنهان ساخت.

=اطمر-

اطمارا [طمر] على فرسه: بر روى اسب خود پريد وسوار آن شد.

=أطمع-

إطماعا [طمع] ه: او را به طمع انداخت.

=أطن-

إطنانا [طن] ه: او را به صدا درآورد،- الساق: ساق پاى را بريد

وصداى بريدن آن شنيده شد.

=الإطنابة-

ج أطانيب: دوالى كه بر زه كمان بندند.

=أطنب-

إطنابا [طنب] في الوصف أو العدو: آن مرد در وصف يا دويدن

مبالغه كرد،- ت الإبل: شتران بدنبال هم براه افتادند،- ت الريح: باد با گرد وخاك سخت وزيد.

=الأطنب-

م طنباء، ج طنب [طنب] من الخيل:

اسبى كه كمر وپايش دراز وسست باشد.

=أطهى-

اطهاء [طهو]: در صنعت خود مهارت بخرج داد.

=اطهر-

اطهارا [طهر]: از هر گونه بدى پاك ومنزه شد، غسل كرد.

صفحہ 90