============================================================
محقق خواهد شد (28204/0283.17822). به عبارت دیگر دین به تدریج از حالت خام به حالت دقیق ترو ظریف تر یا حالت روحانی بسط و توسعه مییابد.
در استدلال فوق، ابوحاتم از اصطلاحات فنى همچون "چهار عنصر"، "بالقوه" و"بالفعل" و اندیشه صورتبندی یک موجود جدید پس از چهار عخصر، استفاده کرده است. وی این صطلاحات و اندیشهها را از علم طبیعی یونانی - یونانی مابی که در طول زمان او موجود بوده گرفته است13. ابوحاتم با چنین شیوهای قانون طبیعی ظهور یک موجود جدید پس از تجمع چهار عنصر را به کار میبرد تا طلوع اسلام و اسماعیلیان را در دوره "تاریخ مقدس"، که در ظهور قائم به اوج خود میرسد، تبیین کند.
علاوه بر روش ابوحاتم، یعنی به کار بردن علم از مبدأ یونانی - یونانی مآبی، ما باید به کلمه دیگری در استدلال فوق توجه کنیم، یعنی "مردم نزدیک [به خدا]" (اولیاء). کلمه اولیاء (جمع ولی) هم در عرفان (تصوف) و هم در مذهب شیعه به کار رفته است، که اشاره دارد به مزدمی که مورد توجه والتفات خداوند همراه با لطف خاص او میباشند، یعنی بزرگان مقدس صوفی یا امامان شیعی از خاندان پیامبر (اهل البیت)75. اگر این معنای عام وکلی شامل حال اولیاء در الاصلاح باشد، می تواند اشاره به امامان فاطمی باشد. ولو آن که هنوز نتیجه گیری نابهنگام و زود است، ما باید اهميت ظهور كلمه اولياء را در الاصلاح به ياد داشته باشيم، با ملاحظه این که درگیری و مشغله ممکن ابوحاتم رازی در جنبش قرمطیان، که نزدیک و قریبالوقوع بودن یا محقق شدن ظهور قائم در الاصلاح را اعلام کرده بود، موضوعی برای بحث و گفتگو باقی میماند.
و انگهی، بحث دیگری درباره قائم هست. این بحث در زمینه گفتگو پیرامون مرتبه ناطق چهارم، یعنی موسی، پیش میاید، و نمونه و مثال دیگری از کاربرد علوم یونانی - یونانی مآبی توسط بوحاتم ونسنی فراهم میکند (2 299-7115.4./7994.-21164.). ابوحاتم گزارش میدهد که نسفی معتقد بود که ناطق چهارم ظهورکلمه (طهور الكلمة) را به موجب مرتبه چهارم خود رحدالاربعیة) که خورشید، چهارمین سیاره در کیهان شناسی روزگاروی، در آن شرکت دارد تکمیل کرده است (2 -. 799.)26 اگر نقل قول ابوحاتم را به عنوان این که نسبت به نسخه اصلی نسفی قابل عتماد است بپذیریم، گزاره اخیر بدین معنی است که ناطق چهارم کمال عدد چهار را واجد است.
ظریههای فلسفه طبیعی همزمان با دو مؤلف اسماعیلی ما دلیل و مدرک این کمال را در عالم طبیعت یافته است27. در هر حال میتوانیم فرض کنیم که نقل قول ابوحاتم از المحصول نسفی بازتاب تفسیر پیشین از آن است، بنابراین ما میتوانیم با اطمینان بگوییم که نسفی مستقیما فهم خود را درباره فلسفه طبیعی در مورد بحث مراتب پیامبران به کار میگیرد.
ت
صفحہ 31