136

فصول من المثنوي

فصول من المثنوي

اصناف

چونكه يكها محو شد آنك تويي •••

اين همه هست وببا اي امركن

اي منزه از بيا واز سخن

چشم جسمانه تواند ديدنت

در خيال آرد غم وخنديد نت

دل كه او بسته غم وخنديد نست

تو مگو گو لايق آن ديدنست

آن كه أو بسته غم وخنده بود

أو بدين دو عاريت زنده بود

باغ سبز عشق كوبي منتهاست

نامعلوم صفحہ