Arapça Farsça Sözlük
فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي
Türler
غذا خورانيد،- الغصن (ز): شاخه درخت را پيوند زد،- الشي ء: آن
چيز با مزه شد، مزه آن را تغيير داد،- الشجر: درخت ميوه داد وميوه اش رسيد.
=اطعم-
اطعاما [طعم]: داراى مزه شد،- ت الشجرة: ميوه درخت رسيد
وخوشمزه شد.
=اطعن-
اطعانا [طعن] القوم: آن قوم با نيزه بجان هم افتادند.
=أطغى-
إطغاء [طغي] ه المال ونحوه: مال ودارائى ومانند آن وي را طاغي
وخودكامه كرد،- فلانا: فلانى را به نافرمانى واداشت، او را نافرمان وطاغي كرد.
=أطف-
إطفافا [طف ] عليه: بر آن مشرف شد، شامل آن چيز شد،- الكيل:
پيمانه را تا لبه آن پر كرد،- عليه بحجر: سنگ برداشت تا بر او افكند،- له السيف: شمشير را بالا برد وبر او فرود افكند،- له: خواست كه او را فريب دهد.
=الإطفائي-
ج إطفائيون [طفأ]: منسوب به (الإطفائية) است.
=الإطفائية-
سربازان وافراد آتش نشانى.
=أطفأ-
إطفاء [طفأ] النار: آتش را خاموش كرد؛ «أطفأ الفتنة او الحرب»
جنگ يا فتنه را خاموش كرد، «اطفأ جذوة يومه واحرق فحمة ليله في العمل»: شبانه روز كار وكوشش كرد.
=أطفح-
إطفاحا [طفح] الإناء: ظرف را پر كرد تا لبريز شد.
=اطفح-
اطفاحا [طفح] القدر: كف روى غذاى ديگ را گرفت.
=أطفر-
إطفارا [طفر] الفرس النهر: اسب را از رودخانه عبور داد.
=أطفل-
إطفالا [طفل]: بهنگام غروب در آمد،- ت الشمس: چهره خورشيد
بهنگام غروب سرخ شد،- ت الأنثى: آن ماده بچه دار شد.
=أطل-
إطلالا [طل] عليه: بر آن مشرف شد،- الزمان: وقت نزديك شد،- من المكان: از آن جاى نمايان شد، خود را آشكار كرد،- الدم: خون را به هدر داد وباطل كرد،- على حقي: بر حق من چيره شد.
=أطل-
[طل] الدم: خون به هدر رفت وانتقام آن گرفته نشد.
=الاطلاع-
[طلع]: مص، علم ومعرفت، آگاهى بر امرى؛ «بعد الاطلاع على ... »:
پس از آگاه شدن از ...
=الإطلاق-
[طلق]: مص، آزاد كردن وباز گذاردن،- على: تطبيق دادن؛ «إطلاق
النار»: آتش گشودن؛ «إطلاقا»: بطور كلى؛ «على الإطلاق» مطلقا، بدون استثناء.
=أطلب-
إطلابا [طلب] ه: او را ناگزير به طلب كرد.
=اطلب-
اطلابا [طلب] الشي ء: پياپى آن چيز را با تكلف خواست.
=الأطلس-
[طلس]: آنچه كه تيره ومايل به سياهى باشد، م طلساء، ج طلس، گرگ
كه در رنگ آن تيرگى باشد، جامه كهنه وچرك، جامه اى كه از ابريشم بافته شده باشد، نقشه هاى جغرافيائى.
=أطلع-
إطلاعا [طلع] الكوكب: ستاره نمايان شد،- النبات: گياه روئيد،- النخل: نخل خرما طلع بر آورد،- الشجر : درخت برگ در آورد،- ت النخلة: نخل دراز شد،- الفجر: به سپيده دم نگاه كرد،- على فلان: ناگهان بر فلانى در آمد،- على الشي ء: مشرف بر آن چيز شد،- ه طلع امره:
بر كار او آگاه شد،- ه على سره: راز او را آشكار كرد،- اليه معروفا: به او نكوئى كرد.
=اطلع-
اطلاعا [طلع] الأمر وعليه: از آن كار آگاه شد،- طلع العدو: بر
اسرار دشمن واقف شد،- علينا: ناگهان بر ما وارد شد،- الفجر: به سپيده دم نگاه كرد.
=أطلق-
إطلاقا [طلق] الأسير: اسير را آزاد كرد؛ «اطلق سراحه»: او را
رها وآزاد كرد،- المواشي: ستوران را رها كرد،- العنان له: عنان اسب را گسترد تا بتواند راه رود،- لحيته: ريش خود را نتراشيد تا در آيد ودراز شود،- المرأة: آن زن را طلاق داد،- الصاروخ: موشك را پرتاب كرد،- الرصاص او النار: تير يا آتش انداخت،- عليه اسم كذا: او را به چيزى نامگذارى كرد،- رجله: با شتاب قدم برداشت،- ساقيه للريح: با شتاب گريخت،- يده بخير: دست او را در كار خير باز گذاشت،- يده فى الأمر: دست او را در آن كار باز گذاشت.
=اطلمس-
اطلماسا [طلمس] الليل: سياهى وتاريكى شب زياد شد.
=أطم-
إطماما [طم] الشعر: هنگام كوتاه كردن ويا چيدن موى سر رسيد.
=اطمأن-
اطمئنانا وطمأنينة [طمن]: فرو رفت،- اليه: آرامش وايمان به او يافت.
=ألاطمئنان-
[طمن]: مص، آرامش وآسودگى، امان وفراخ در زندگى.
=أطمح-
إطماحا [طمح] بصره اليه: چشم خود را بسوى او خيره كرد.
=أطمر-
إطمارا [طمر] الشي ء: آن چيز را دفن كرد يا پنهان ساخت.
=اطمر-
اطمارا [طمر] على فرسه: بر روى اسب خود پريد وسوار آن شد.
=أطمع-
إطماعا [طمع] ه: او را به طمع انداخت.
=أطن-
إطنانا [طن] ه: او را به صدا درآورد،- الساق: ساق پاى را بريد
وصداى بريدن آن شنيده شد.
=الإطنابة-
ج أطانيب: دوالى كه بر زه كمان بندند.
=أطنب-
إطنابا [طنب] في الوصف أو العدو: آن مرد در وصف يا دويدن
مبالغه كرد،- ت الإبل: شتران بدنبال هم براه افتادند،- ت الريح: باد با گرد وخاك سخت وزيد.
=الأطنب-
م طنباء، ج طنب [طنب] من الخيل:
اسبى كه كمر وپايش دراز وسست باشد.
=أطهى-
اطهاء [طهو]: در صنعت خود مهارت بخرج داد.
=اطهر-
اطهارا [طهر]: از هر گونه بدى پاك ومنزه شد، غسل كرد.
Sayfa 90