128

Arapça Farsça Sözlük

فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي

Türler

و«الأمم المتحدة»: هر دو تعبير به معناى سازمان ملل متفق است،

گروه، نژادى از مردم، راه وروش.

=أمتى-

إمتاء [متو]: رزق وروزى او پيوسته فراخ شد، عمر او دراز شد،

رفتار ناپسنديده كرد.

=امتاح-

امتياحا [ميح] الماء: آب را در مشت گرفت،- الرجل: نزد آن مرد

رفت واز او عطا خواست،- ه الحر او العمل: كار يا گرمى هوا او را به عرق انداخت.

=امتاد -

امتيادا [ميد]: طلب بخشش وعطا كرد.

=امتار-

امتيارا [مور] السيف: شمشير را از غلاف بيرون كشيد.

=امتار-

امتيارا [مير] لعياله أو لنفسه: براى خود يا خانواده اش آذوقه

ويا خواربار جمع آورى كرد.

=امتاز-

امتيازا [ميز]: از ديگرى جدا شد وعزلت گزيد،- القوم: برخى از آن قوم از برخى ديگر برترى يافتند،- بكذا: به آن چيز معروف ومشهور شد.

=امتأد-

امتئادا [مأد] الخير: خير وخوبى بدست آورد.

=امتثل-

امتثالا [مثل] المثل وبالمثل: سخن را بيان وروايت كرد،- الشي

ء: از آن چيز الهام گرفت ومانند آن را ساخت،- الطريقة: از آن روش پيروى كرد،- الأمر: امر را اطاعت كرد،- من القاتل: از قاتل قصاص كرد.

=امتحى-

امتحاء [محي] الشي ء: اثر يا نشانه ى آن چيز از بين رفت وپاك

شد (واژه ى امتحى لغتى است ضعيف كه از امحى گرفته شده است).

=الامتحان-

[محن]: مص، امتحان، آزمايش.

=امتحش-

امتحاشا [محش]: سوخت،- ته النار: آتش آن را سوزانيد،- فلان غضبا:

فلانى پر از خشم شد،- القمر: ماه رفت.

=امتحص-

امتحاصا [محص] الظبي في عدوه:

آهو در دويدن شتاب كرد.

=امتحض-

امتحاضا [محض] الرجل: آن مرد شير خالص نوشيد.

=امتحق-

امتحاقا [محق]: آن چيز پراكنده وباطل ومحو شد،- الحر الشي ء:

گرما آن چيز را سوزانيد،- الرجل: آن مرد مشرف به مرگ شد،- النبات: گياه از سختى گرما سوخت وخشك شد،- الشي ء: خير وبركت آن چيز بدر رفت.

=امتحن-

امتحانا [محن] الشي ء: آن چيز را آزمايش كرد،- الفضة: نقره را

آزمايش كرد.

=امتخ-

امتخاخا [مخ] العظم: مغز استخوان را بيرون كشيد.

=امتخر-

امتخارا [مخر] الريح: بينى خود را در برابر باد گرفت،- الشي ء:

آن چيز را برگزيد،- العظم: مغز استخوان را بيرون كشيد.

=امتخض-

امتخاضا [مخض] اللبن: شير خالص شد، شير در شير زنه جنبيد،- الولد:

بچه در شكم مادر جنبيد.

=امتخط-

امتخاطا [مخط]: از بينى خود مخاط (آب بينى) بيرون آورد،- الشي

ء: آن چيز را دزديد ،- السيف: شمشير را از غلاف بيرون كشيد.

=امتد-

امتدادا [مد]: كشيده وپهن شد، آن چيز دراز شد،- بهم السير: راه

رفتن آنها طولانى شد،- الى الشي ء: به آن چيز نگاه كرد،- فى مشيته: در راه رفتن خود ناز وتكبر كرد،- النهار: نيمه ى روز شد.

=امتدح-

امتداحا [مدح]: فراخ شد،- فلانا:

فلانى را مدح وستايش كرد.

=امتدر-

- امتدارا [مدر] المدر: شهرنشين شد.

=امتذق-

امتذاقا [مذق] الشراب أو اللبن: شراب يا شير با آب آميخته شد.

=امتر-

امترارا [مر] به وعليه: از نزد او گذشت.

=امترى-

امتراء [مري] اللبن ونحوه: شير ومانند آنرا استخراج كرد ويا

دوشيد،- فى الشي ء: در آن چيز شك كرد.

=امترس-

امتراسا [مرس] بالشي ء: خود را به آن چيز ماليد،- الخطباء والألسن فى الخصومة:

سخنرانان به يكديگر اعتراض كردند.

=امترش-

امتراشا [مرش] الشي ء: آن چيز را ربود، جمع آورى كرد،- لعياله:

براى خانواده خود كسب روزى كرد.

=امترط-

امتراطا [مرط] الشي ء: آن چيز را دزديد.

=امترق-

امتراقا [مرق] الشي ء: آن چيز رفت وبا شتاب گذشت،- السيف من غمده:

شمشير را از غلاف كشيد.

=امتزج-

امتزاجا [مزج] به: به آن چيز آميخته شد.

=امتسى-

امتساء [مسو] ما عند فلان: آنچه را كه نزد فلانى بود گرفت.

=امتسح-

امتساحا [مسح] السيف: شمشير را از غلاف كشيد.

=امتسخ-

امتساخا [مسخ] السيف: شمشير را از غلاف كشيد.

=امتسك-

امتساكا [مسك] به: به او چسبيد يا پناه برد.

=امتسل-

امتسالا [مسل] السيف: شمشير را از غلاف كشيد.

=امتش-

امتشاشا [مش] من مال فلان: چيزى از مال فلانى را گرفت،- ما فى الضرع: آنچه را از شير كه در پستان بود دوشيد،- العظم:

استخوان را مكيد،- الثوب: جامه را از تن بيرون كرد.

=امتشى-

امتشاء [مشي]: بچه ى ستوران آن قوم بسيار شدند.

=امتشر-

امتشارا [مشر] الراعي ورق الشجر: چوپان برگهاى درخت را با

چوبدستى خود براى دام وستوران فرو ريخت.

=امتشط-

امتشاطا [مشط]: مطاوع (مشط) است بمعناى شانه كرد،- ت المرأة:

آن زن موى خود را شانه كرد.

=امتشع-

امتشاعا [مشع] ثوب صاحبه: جامه ى دوست خود را دزديد،- ما فى الضرع او ما فى يد فلان: آنچه را كه در پستان يا در دست فلانى بود گرفت،- السيف: با شتاب

Sayfa 128