Arapça Farsça Sözlük

Fuat Efram el-Bustani d. 1324 AH
116

Arapça Farsça Sözlük

فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي

Türler

گرفت وخود پيمود.

=اكتأب-

اكتئابا [كأب]: مترادف (كئب) است، بد حال واندوهگين شد.

=أكتب-

إكتابا [كتب] ه: به او نوشتن آموخت،- القصيدة: قصيده را بر او

نويساند،- القربة: سر مشك را بست.

=اكتبى-

اكتباء [كبو] بالعود: با عود بخور كرد.

=اكتبل-

اكتبالا [كبل] الأسير: اسير را در بند كرد،- الكيس: سر كيسه را بست،- خيره:

خير خود را از ديگران باز داشت وبه كسى نبخشيد.

=الاكتتاب-

[كتب]: مص، مشاركت در پروژه اى با پرداخت سهم يا اقساط مالى.

=اكتتب-

اكتتابا [كتب] الكتاب: كتاب را نوشت، از كتاب نسخه بردارى كرد، از ديگرى خواست تا كتاب را بنويسد،- الغلام: به آن جوان نوشتن آموخت،- الرجل: نام خود را در دفترى يا سجلى ومانند آنها نوشت؛ «اكتتب بمال او اعانة»: نام خود را براى انجام كارى نوشت ولى پولى نپرداخت،- القربة:

مشك را با دو بند چرمى دوخت،- بطنه:

شكم او از كار باز ايستاد.

=اكتتف-

اكتتافا [كتف] البندقية (ا ع): تفنگ را بر دوش خود حمل كرد.

=اكتتم-

اكتتاما [كتم] الشي ء: آن چيز را پنهان كرد،- الشي ء: آن چيز

زرد شد.

=اكتحل-

اكتحالا [كحل]: به چشم خود سرمه كشيد،- السهاد: خواب از چشم او

پريد وبيدار ماند،- المكان بالخضرة: اولين سبزه ى آن مكان روئيد،- وجهه بالهم: اثر اندوه در چهره اش پديدار شد،- فلان: فلانى پس از رفاه در سختى افتاد؛ «ما اكتحلت عيني بك»: تو را نديدم.

=اكتد-

اكتدادا [كد]: بخيل شد وبه كسى چيزى نداد،- ه: از او خواست تا

در كارها بسيار بكوشد،- الشي ء: آن چيز را با دست خود كند.

=اكتدح-

اكتداحا [كدح] لعياله: براى خانواده خود كسب رزق وروزى كرد.

=اكترى-

اكتراء [كري] منه الدار وغيرها: خانه وجز آن را از او اجاره كرد.

=الاكتراث-

[كرث]: مص؛ «قلة الاكتراث»:

بى مبالاتى وبيخيالي.

=اكترب-

اكترابا [كرب]: اندوه او بسيار وسخت شد.

=اكترث-

اكتراثا [كرث] بالأمر: به آن كار توجه كرد واهتمام ورزيد؛ «هو

لا يكترث لهذا الأمر»: به آن امر توجهى ندارد واهميت نمى دهد.

=اكتسى-

اكتساء [كسو]: جامه بر تن كرد،- ه ثوبا: جامه را بر او

پوشانيد،- ت الأرض بالنبات: زمين از گياه پوشانيده شد.

=اكتسب-

اكتسابا [كسب] مالا أو علما: مال يا دانش بدست آورد واز آن سود برد.

=اكتسح-

اكتساحا [كسح] الشي ء: آن چيز را برد؛ «اغاروا عليهم

فاكتسحوهم»: بر آنها حمله بردند وهر چه داشتند با چپاول وغارت گرفتند وبردند.

=اكتسر-

اكتسارا [كسر] الشي ء: آن چيز را شكست.

=اكتسع-

اكتساعا [كسع] ت الخيل بأذنابها:

اسبان دمهاى خود را ميان دو پايشان فرو گرفتند.

=الاكتشاف-

[كشف]: مص،- ج اكتشافات:

اكتشاف، بدست آوردن چيزى ناشناخته مانند آثار باستانى يا

داروهاى نوين وجز آن.

=اكتشف-

اكتشافا [كشف] الشي ء: آن چيز را كشف كرد، به چيزى پى برد كه

قبلا ناشناخته يا پنهان بود.

=اكتظ-

اكتظاظا [كظ] المحل: آن جاى پر از مردم شد،- المسيل بالماء: بعلت بسيارى سيلاب سيل رو تنگ شد،- من الطعام: از پر خورى نمى تواند تنفس كند،- ه الغيظ:

سينه ى او پر از خشم شد.

=الأكتع-

م كتعاء، ج كتع [كتع]: آنكه انگشتانش ترنجيده ومنقبض وبه طرف

كف دستش برگشته شده باشد.

=الأكتف-

م كتفاء، ج كتف [كتف] من الرجال:

آنكه دچار درد شانه شده باشد،- من الخيل:

اسبى كه روى شانه هايش باز وفراخ باشد،- من الخيل والجمال : اسب

يا شتر كه در اثر پديد آمدن آفت در كتف وشانه اش دچار لنگى ودرد شده باشد.

=اكتفى-

اكتفاء [كفي] بكذا: به آن چيز قانع شد ودر رفاه قرار گرفت.

=اكتفأ-

اكتفاء [كفأ] الإناء: ظرف را كج كرد وبرگردانيد تا آنچه در

آنست ريخته شود.

=اكتفر-

اكتفارا [كفر]: ساكن روستا شد.

=اكتفل-

اكتفالا [كفل] البعير: بر پشت شتر حفاظى قرار داد وبر آن سوار شد،- بفلان:

فلانى را پشت سر خود بر روى ستور سوار كرد،- بالشي ء: آن چيز

را در پشت خود قرار داد.

=اكتل-

اكتلالا [كل] السحاب عن البرق: ابر با برقيدن لبخند زد،-

الغمام بالبرق: ابر با روشنائى برق درخشيد.

=الأكتل-

م كتلاء، ج كتل [كتل]: سخت، شديد.

=اكتلى-

اكتلاء [كلي]: به درد كليه دچار شد،- ه: كليه ى او را به درد آورد.

=اكتلأ-

اكتلاء [كلأ] ت عينه: چشم او بيدار ماند وبه خواب نرفت،- من

فلان: از فلانى بر حذر شد،- كلأة: بيعانه گرفت.

=اكتمى-

اكتماء [كمي]: پنهان شد، خود را پوشانيد.

=اكتمل-

اكتمالا [كمل]: آن كار بطور كامل پايان يافت.

=اكتمن-

اكتمانا [كمن]: خود را پنهان كرد.

=اكتن-

اكتنانا [كن] الرجل: آن مرد پنهان شد،- ت المرأة: آن زن چهره خود را از مردم پوشانيد،- الشي ء: آن چيز را پنهان كرد،- الشي ء: آن چيز سفيد شد. (از پوشش وپرده).

Sayfa 116