228

============================================================

168 كتاب الصيدنة فى الطب 238. جارالنهر(1) رننع07006 با 1 10160 نباتى است كه به نيلوفر مشابهت دارد و چنانكه معدن نيلوفر در آب باشد مغدن او هم پيشتر در آب بانتيد و در بعضى بر لبهاى جوى نيز بود و والقيمينون(2) انواع نبات را كه دلالت كند بر نزديكى آب جمع كرده است چون لسان الكلب يعنى شماض وعوسج ولسان الثور و پودنهآ نهرى وحاج و اه تيل و كنگردشتى(3) و كرفس آبى و پرسياوشان و عنب الحية و سوسن و بابونه و اكليل الملك و جارالنهر با اين جمله ذكر كرده است. و ابو ريحان گويد ميان جه حاج و ميان پرسياوشان مباينت تمام است زيرا كه پرسياوشان بيشتر در ور تنزدي يك چاههها باشد يا بر موضعى باشد از چاه كه چون آب ازو بركشيده شود رشحات(4) و سيلان(5) آب بر منبت او باشد بخلاف حاج كه منبت او بر سر يارههاى حصار و بلنديها باشد يا در راهها كه از اب دورترو باشد و آنچه از او بر زمين پست باشد از نبات او يا بيخى كه آب از زمين جذب كند دويست گز كم تباشد.

1. منقول از ترجمه فارسى (نسخ مب و مج). 2 . اين كلمه در نسخه مب بزحمت چنين خوانده يشود و در نسخه مج ابصلمپون است. كريوف (338) حدس زده است كه الكمايونور (القميون) باشد. 00ههلللهم اهل كر وتونا معاصر جوان فيثاغورس و شايد هم شاگرد او بوده و است و معروفترين اطباى يونانى پيش از بقراط بوده است (براى تفصيل رجوع شود به و سارتون ج1 ص 77). 3. در نسخهآ مج چنين است و در نسخهآ مب ككردشتى، و كريموف (338) حدس زده است كه ككرى باشد. به گفته برهان قاطع «ككرى بر وزن فخرى به هندى خيار بادرنگ و كالك را گوينده (.090 ع0ققناناب قف0610)). اما ككرى ظاهرا دشتى و اه بستانى ندارد و صحيح بايد همان ضبط (مج) باشد يعنى كنگردشتى. ابن البيطار در ذيل كنگر گويد «هوالحرشف البستانى... ينبت فى البساتين والمواضع الصخرية والتى فيهامياه.» اين گفته مؤيد آن تواند بود كه كنگردشتى نيز در مواضع پر آب ميرويد. *. در (مج): فضلة اب و كدار ر ااو. ي. در مب: «سيلاب» اصلاح متن از روى حدس است.

تقختفتتخصعنن

Страница 228