222

============================================================

162 كتاب الصمدنة فى الطب سپيد باشد و سپيد شدن موى را از پيرى باو تشبيه كنند و حسان بن قابت درين معنى شعر گفته است و آن اينست شعر وه اما ترى رأسى تغير لونه شمطا فآضبح كاليغام الممجل و ثعلب از ابن الاعرابى روايت كند كه تغام درختى است كه نبات او سييد جوه باشد چنان برف و درين معنى شعرى ايراد كرده است: اذا رايت صلعا فى الهامة و حدبا بعد اعتدال القامة .وصار رأس الشيخ كالثغام فائأس من الصحة والسلامة 1. «التغام بالفتح نبت على شكل الحلى وهواغلظ منه و اجل عودأه (لسان العرب ذيل ثغم). ا .

در اصل: خلى. 3 در لسان العرب (موضع بمذكور): و يقال له بالفارسية «درمنة اسپيذه 4. در ولواصل: شيح «الثغامة نبات ذوساق تجماحتهآ مثل هامة الشيخ السان العرب موضع مذكور).

233. تلج(1) صينى

و تلج(2) صينى را از بلاد چين بعراق برند ولون او نيك سييد بود و ذراير او ه چون غبار باشد در غايت لطيفى و خردى و او را در اتواع سرمهها بگار برند.

1. از ترجمه فارسى نسخهآ مب (موزه بريتانى) . 2 . ثلج الصين را ملح الصين نيز خواندهاند و آن را زهرةاسيوس نيز گفتهاند. آنچه ديسقوريدس (شماره 124 از مقاله پتجم) سنگ اسيوس م 1ف1 خوانده است تيز همين است و آن را با بارود يا شوره يكى دانستهاتد (بن البيطار ترجمه لكلرك ذيل اسيوس و تلج صينى؛ شرح مايرهوف بر غافقى شماره 187).

برهان قاطع در ذيل بارود گويد: يا دال بر وزن و معنى باروت باشد كه داروى تفنگ است و به لغت سريانى شوره را گويند كه جزو اعظم ياروت باشد و آن را نمك چينى هم گويند.

دانشمندان در تشخيص سنگ اسيوس ترديد دارند و آن را با الونيت يكى ميدانند احتمال ميرود كه ثلج صينى و ملح صينى محرف از يكديگر باشند من ترجيح ميدهم كه در اصل ملع يو سينى بوده باشد 232 ثوم بادن2لي- .ا ل1ا53111 لالالله توم را بلغت سريانى توما گويند و اهوازى گويد بلغت رومى او را اسكردا ز

Страница 222