صد هزاران ضد ضد رامي كشد
باز شان حكم تو بيرون مي كشد
از عدمها سوي هستي هر زمان
هست يا رب كاروان در كاروان
خاصة هر شب جمله أفكار وعقول
غرق ميگردند در بحر نغول
باز وقت صبح آن اللهيان
برزنند از بحر سر چون ماهيان ***
هذه الأوراق إبان الخريف
تختفي في لجة الموت المطيف
Неизвестная страница