343

============================================================

.: ب .م-. بعب.. سك ب حرف الذال 451. الذبل(1) و. ثعلب از ابن الاعرابى روايت كند كه عرب پشت سلحفاة بحرى را ذبل گويند و ازو يشكل دستبانها سازند و زنان آن را در دست كنند. و ابن شميل گويد ور ذبل شاخ حيوانست كه ازو دستبانها سازند و درين معنى شعر چرير روأيته كرده است در صفت زنى ترى(2) العبس الحولى جونا بكؤعها ها مسكا من غيرعاج ولا ديل وو بلغت هندى او را كچو(3) گويند و به لغت رومى سيلوبان گويند.

«ء نقل از نسخ خطى سه گانهآ ترجمهآ فارسى. 2. اين شعر در نقائض جرير و فرزدق (ج 1 ص 164) مذكور است و در وصف زن چويانى است و معنى آن چنين است كه «از بول خشك شده يكساله شتران بر بند دست و مج او دستبندهايى بينى كه نه از استخوان فيل و نه از استخوان لاك پشت دريايى است». 3. در لغت نامد پلاتس «كچهوام به معنى سنگ پشت و لاك پشت آمده است (ص 820).

257. ذراريح(1) ع2272= ق76 ق01 يا لفلانا 76816811 يا 0612ع1 حيوانى است بمقدار زنبور ولون او زرد بود و بر جرم او نقطههاى سرخ بود و يهد ه چون آدمى او را يگيرد بى توقف بول اتدازد و يكى را ازو ذروح(2) و ذرحرح گويند. و لجيانى گويد ذرنوح لغتى است در ذريح. و او حيوانى است كه بر وهر جرم او نقطههاى سرخ باشد و او زهر است. و ابن المظفر گويد يكى را اه

مخ ۳۴۳