============================================================
120 كتاب الصيدنة فى الطب دشتى مسهل است چون نباتى كه او را يتوع خوانند و ذكر انواع يتوع در وه حرف ياء ياد كرده شود اتشاءالله. و حمزه گويد فرفخ معرب فرفه وپرپهنه است. و انچه از وى بستانى است دو نوع است: يكى از آن را برگهاى بد عريض است و سطبر و نخم او به تخم بستان افروز ماند و سجزيان او را ه وشفنك كرمه گويند و اهل بلخ خفرج بغدادى وشكنك101) گويند و نبات او ر ناكشته كمتر رويد و نبات او بزرگتر باشد و سطبر از نوع ديگر؛ و نوع ديگر ور از بستانى را برگها تنك باشد ساق نبات لو سرخ باشد و كشته و ناكشته در هر موضع برويد و بدين معنى حمق را باو نسبت دادهاند و چون بقله را از الف و لام مجرد كنند بقله صفت111) نباشد مر او را بلكه مضاف باشد باو.
1. تقل از حاشيهآ منهاج البيان (ورق ب 57) كه در دو جاى مختلف از حاشيهآ مذكور نوشته شده است ولى به دليل مطابقت كلى با ترجمه قارسي بايد خلاصه اى از اصل صيدته باشد. آ. در اصل «فرفختنى» و آن درست نيست. 3. در لغتنامه يلاتس: لونيا و لونيكا (ص 971). 4. و شفتگ به فتح اول و قاء بر وزن فرسنگ.. (برهان قاطع). 5. كلنك به كسر اول بر وزن خشتك و كلنكك به كسر اول و فتح رابع (برهان قاطع). 6. در برهان قاطع يكى از معاتى سنجاب را كنايه از سبزه دانسته است. 7. ت0161 (لو و. نامهاى آرامى گياهان ص 321).8. در نسخه موزه بريتافى: ««عرب وشعرى»، در يجلس: «و عرب شعرى». 9. شعر از العجاج است السان العرب ماده فرفخ).10. شكنك ظاهرا بجهت شكننده بودن ساقهاى آن 11. بقله صفت نيست بلكه موصوف است.
159. بقله(1)يمانيه ت7 - .0ك1 010 689لهر يا ااقا0ة6 لا6001ن يا با 1 828011105للل1.
جالينوس گويد بقلهآ يمانى را بلطاون گويند و بزبان هندى چاولائى(2) و به سندى فانتهارى گويند و اهل جرجان بورمندي31) و بلخيان مخنخ(2) گويند و اهل بخارا دخنخ(5) گويند و نبات او بسرخى مايل باشد و برگ او به برگ زردألو مشابهت دارد و مباينت ميان او و بستان افروز آنست كه نباتوه
مخ ۱۸۰