252

============================================================

192 كتاب الصيدنة فى الطب 1. چنين است صريحا در نسخهآ اصل ولى كريموف آن را جاى يمل خواتده است . در يخزن الادويه (ص 321): «جاى پهل» و بنابر اين بل يا پل صورتى از پهل است. آ. در اصل «حاد يفل» و به همين جهت كرببوف آن را ««تيز» معنى كرده است يى آنكه يراى «يفل» توضيحى دهد. من گمان مى كنم «جاديفل» محرف «جاى پهل، معادل هندى جوزبوا باشده3. به گفتهآ مايرهوف در شرح خاففى (شمارهآ 193) يونانيان جوزبوا را تمى شناختند و نويسندگان بيزانسى نخستين بار در قرن ششم مسيحى از آن خبر دادهاند. پس انچه بير ونى از جالينوس تقل مى كند در حقيقت بالانوس مير پسيكه 111114109 16ه است كه همان بان باشد 272 جوز القي0(1) حليلة7 6 /7 ياه00 117111105 ا70111 قال بشر بالسندية منبهل (2) وبالفارسية گو ز حبشه وريشه و بالهندية مين بل، وبل هوالثمرة. و بالرومية بلابيوس وبالسريانية كوزى دهقاختا.

1. مايرهوف در شرح بر غافقى (شماره 216) گفته است كه گياه شناسان امروزى جوزالقى را 70 لاك دانستهاند در صورتى كه با شرحى كه قدما از اين گياه كرده اند ا1 212ق يا با 78 676 1فل11] تطبيق مى كند آ. در بخزن الادويه (ص324): مين پهل. 3. كريموف يه نقل از باربهلول: كوزى د هفختا.

273. جوزالطرفاء و ثمرة الطرفاء =اللة 1011 هوالجوز(1) مازج 1. در برهان قاطع ذيل «گزمازكه گويد: «باروميوهآ درخت گز را مى گويند و معرب آن جزمازج است و يه عربى ثمرة الطرفاء خوانند وحب الاثل همانست». چون طرفاء همان گزاست پس جوه بايد جزمازج يا گزمازك درست باشد. صورت ديگر آن گزمازو است (يرهان قاطع).

274. جوزماتل(1) ج.ا 1ع)1161015 يا.ا 10186118004ة1 و و بالهتدية ته توره. قال ابن البطريق يشبه جوزالقى وحبه يشبه حب الاترنج.

و و الدانق منه يسكر والمثقال يقتل. وقال الرازى فى مقدار العفص ليس بخالص حعه والاستدارة ولا فى رزانة العفص سهل المكسر ابيضة اغبرطيب الريح حادالطعم

Halaman 252