عذر مخدومي حسام الدين بخواه
تافت نور صبح وما أز نور تو
در صبوحي بامي منصور تو
داده تو چون چنين دارد مرا
باد كه بود كوطرب آرد مرا
باده درجوشش كداي جوش ماست
چرخ در كردش كداي هوش ماست
باده از ما مست شد ني ما ز أو
قالب أز ما هست شدني ما ز أو ***
نحن كالنحل وكالموم الجسوم
Halaman tidak diketahui