223

============================================================

حرف الثاء163 گويند و آنچه دشتى باشد اسكرديون گويند و بسريانى ثوما دبرا گويند و پارسيان سيردشتى گويند. و حمزه گويد پارسيان مراتواع سير را ببعضى از ه حيوانات تعريف كردهاند چون كلاسير و روباسير وموش سير و چون به عربيت معنى اين الفاظ گوئى ثوم الغراب و ثوم الثعلب وثوم.الفاره پايدجه و گفت و در منقول مخلص آورده است كه سيردشتى را موليقنلس(2) گويند.

1. از ترجمه فارسى تسخه مب (موزه بريتانى). 2. شايد محرف هوفيوسقردن الوو ناسهايو گياهان به آراميص 393).

235. يومون(1) و توموس 101402 - 15افا8، 1118 1101ا بلا دمشقى گويد ثومون نباتى را گويند كه عرب او را حاشا گويد و در حرف احاء ذكر كرده شود.

1. تقل اذ ترجمه فارسى (نسخهآ مب) .

24. تيل (1) ع677 1660 0100ا0/1ح8 يا 1ل11 166 ثيل را پارسيان در بعضى مواضع فرزد(2) گويند و در ماوراءالنهر و فرغانه كوم (3) گويند و اورباسيوس گويد ثيل را بلغت يونانى اغزواطس گويند. و غلام تعلب گويد ثيل لحية التيس را گويند ومثل اين ثعلب از ابن الاعرابى نقل كند. و ليث گويد ثيل نباتى است كه در زمين درهم بافته شود.

ديسقوريدس گويد كه نوعى از ثيل كه برگ بسيار دارد حيوان را بكشد. و ترنجى گويد ثيل نياتى است كه بر زمين گسترده شود و هر شاخى ازو دراز ور شود و او را پيوندها بسيار بود و در بعضى مولاضع تبات او دراز شود بشكل

पृष्ठ 223