169

क़ामूस अरबी फ़ारसी

فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي

शैलियों

مى شود.

=ايراق-

يوراق ايريقاقا [ورق] العنب: انگور رنگ بخود گرفت.

=أيس-

ييأس إياسا [أيس] منه: از او مأيوس ونااميد شد.

=أيس-

تأييسا ه: او را نااميد كرد.

=أيسر-

إيسارا [يسر]: توانگر وپولدار شد،- الرجل: در مطالبه از آن مرد

بدهكار سختگيرى نكرد،- ت المرأة: زائيدن بر آن زن آسان شد.

=الأيسر-

### || ### || ### || ### || [يسر]: طرف

چپ. اين واژه ضد (الأيمن) است، آسان تر وخوارتر.

=الإيصاف-

[وصف]: جوان تازه خدمت. اسم است از (وصف الغلام): آن جوان به

سن خدمت رسيد.

=الإيصال-

[وصل]: مص، رسيد پول، قبض دريافت، قبض رسيد پول.

أيضا

[أيض]: نيز، همچنين؛ «فعله ايضا»: نيز آن كار را انجام داد.

نصب اين واژه بنا بر مفعوليت مطلق است ويا بر حال بودن.

=أيفع-

إيفاعا [يفع] الغلام: آن جوان پرورش يافت ونوخط شد وبه سن بلوغ

رسيد،- الجبل: به بالاى كوه رفت.

=الإيقاع-

[وقع]: مص هماهنگى آوازها وآهنگها در خواندن ونواختن.

=أيقظ-

إيقاظا [يقظ] فلانا: فلانى را از خواب بيدار كرد،- الغبار: گرد

وخاك برانگيخت.

=أيقن-

إيقانا [يقن] الأمر وبه: آن امر را دانست ومتأكد شد.

=الأيك-

درخت پر شاخه وبرگ.

=الأيكة-

واحد (الأيك) است.

=إيل-

از نامهاى خداوند متعال است ومعناى آن در زبان عبرى نيرومند

وتواناست .

=الأيل-

ج أيائل (ح): جانورى است از چارپايان سم دار از رسته ى گوزنها جانور نر آن داراى شاخهاى چند شاخه اى مى باشد كه بر آن گوزن يا بز نر كوهى اطلاق مى شود.

=الأيل-

ج أيائل (ح): مترادف (الأيل) است.

=الأيل-

ج أيائل (ح): مترادف (الأيل) است.

=الإيلنطس-

(ن): درختى است زينتى كه با سرعت رشد مى كند وگاهى درازى آن به

بيست متر ميرسد.

=أيلول-

ماه نهم از سال شمسى ميلادى است كه مطابق با شهريور ماه سال شمسى هجرى است. اين ماه داراى سى روز است وبر آن نيز (سبتمبر) اطلاق مى شود.

=أيم-

تأييما [أيم] ه: او را بى همسر كرد.

=الأيم-

ج ايوم [أيم]: مار نر.

=ويمن أيم-

[أيم] ويمن: «أيم الله»: سوگند به خدا.

=ويمن إيم-

[أيم] ويمن: «إيم الله»: مترادف (ايم الله).

=الأيم-

للمذكر والمؤنث، ج أيائم وأيامى وأيمون وأيمات [أيم]: مردى كه

همسر خود را از دست داده، زنيكه شوهر خود را از دست داده باشد.

=الأيمان-

[يمن]: جمع (اليمين) است.

=الإيمان-

[أمن]: ايمان، تصديق، اين واژه ضد (الكفر) است، گرايش وعقيده ى راسخ به آنچه كه خداوند وحى فرموده است.

=أيمن-

إيمانا [يمن]: به سمت راست رفت، به جانب يمن رفت، به يمن درآمد.

=الأيمن-

م يمناء، ج يمن وايامن [يمن]: طرف راست. اين واژه بر خلاف (الأيسر) است؛ «نظر ايمن منه»: به طرف راست خود نگاه كرد.

=أيمن-

[يمن]: «أيمن الله»: اسمى است كه براى سوگند خوردن وضع شده است، وتقدير آن «ايمن الله قسمى» است. در اين باره تعبيرات بسيارى است از آن جمله: «ايمن الله، ايمن الله، ايمن الله» ونيز در معناى آن «ايم الله وايم الله وام الله ومن الله وم الله با تثليث ميم» مى باشد ونيز گفته مى شود «يمين الله لا افعل»: قسم بخدا آن كار را نميكنم.

=أيمن-

[يمن]: «أيمن الله»: مترادف (ايمن الله) است.

=أيمن-

[يمن]: «أيمن الله»: مترادف (ايمن الله ) است.

=إيمن-

[يمن]: «أيمن الله»: مترادف (ايمن الله) است.

=أين-

ظرفى است بمعناى كجا مانند «اين يوسف؟» يوسف كجاست و«الى اين؟»

به كجا. ونيز بمعناى شرط مىيد كه در اين صورت دو فعل را مجزوم مى كند وگاهى با (ما) ويا بدون (ما) مىيد مانند: «اين أو اينما تقف اقف»: هر كجا به ايستى مىيستم.

=أينع-

إيناعا [ينع] الثمر: ميوه رسيده شد وهنگام چيدن آن رسيد.

=إيه-

اسم فعل است براى طلب بيشترى از سخن يا فعل.

=الأيهم-

م يهماء، ج يهم [يهم]: مرد كم خرد ونادان، نيكوكار، كوه بلند،

مرد كر، مرد شجاعى كه با او مقابله نتوان كرد، سنگ نرم، شهرى كه در آن نشانه اى از علايم راه نباشد؛ «ليل ايهم»: شب تاريك كه در آن ستاره اى نباشد.

=الإيوان-

ج إيوانات وأواوين: ايوان، تراس، كاخ؛ «إيوان كسرى»: كاخ

انوشيروان.

=الإيون-

ذره يا گروه ذراتى است كه داراى نيروى برق است كه با نوسان عدد ذرات كهربا در صورت نقص (ايون موجب) ودر صورت افزايش (ايون سالب) مى شود وآنرا (شطر) مى نامند.

पृष्ठ 169