============================================================
78 كباب الضيدنة فى الطب ه ذراريح وذرحرحة گويند. و بعضى گفتهاند يكى را ذريحه گويند و به هيات از مگس بزرگتر است و بر جرم او الوان او مختلف باشد از زرد و سرخ و سياه و وهر او را دوبال پاشد چنانكه زنبور را كه بواسطهآ آن بيرد. و او زهر قاتل است و وه (3) چون خواهند كه مضرت زهر او را بشكنند او را با عدس بياميزتد و سگ(2 گزيده را باو علاج كنند مضرت نكند و جراحت را نيكو گرداند. و در كتاب وهر حاوى آورده است كه پايها و بالهاى او دافع است مرمضرت نفس او را تا يد اگر كسى را در شربت ذراريح داده باشند پرها و پايهاى او را بخورد بشريت ودر مضرت او را دفع كند. ديسقوريدس گويد نيكوتر از انواع او آنست كه در گندم يافته شود و هرچه در لون بالهاى او اختلاف بيش باشد و به هيات به و .مقدار بنات وردان باشد، در بزرگى و فربهى، قوت او بيش بود. و پنات وردان آن حيوانى است كه در مواضع آبناك بود چون گرمابه و امثال آن. و طريق اصلاح او در ادويه آنست كه او را در كوزه كنند و سر ان كوزه را محكم كنند جو س و به آتش نزديك بدارند تا جمله در او بميرند آنگاه آن جمله را در رشته كشند و در وقت حاجت بكار برند.
1. نقل از نسخ خطى سهگانه ترجمهآ قارسى. 2. ضبط و شكل صور گوناگون اين كلمه از لسان الغرب اذيل نرح) نقل شد 3. «فاذا ارادوا ان يكسروا حد سيه خلطوه بالعدس فيصيرجه دواء لمن عضه الكلب الكلب السان العرب ذيل ذرح) .
453. الثرة(1) .1615 ع181ل50107يا .ا1101000111 ذره نوعنى است از حبوب و پارسيان او را ارزن گويند و يكى را ازو ذره جو گويند و جمع را نيز گويند. و بلغت هندى جنيه گويند و نوعى را ازو . جوارى(2) گويند و پارسيان او را ارزن هندى گويند. و دانهآ او بزرگ باشد و پوست ارزن را بلغت عربى طهف(3) گويند و نبيذارزن را مرز گويند و چون شيرين بود او را جعه(4) گويند. بتخفيف عين. ابوحنيفه گويد ذره را بنزديك
Shafi 344