257

============================================================

ى بك يى ه پچهنهى بى ب ب حرف البجاء 197 قال فى موضع آخر انه يجلب من بلادالحبشة على مثال اليشب يضربيه و الى الصفرة.

1. در اصل: المراهات. مقصود اين است كه در ترتيب الفيايى بايد رعايت كلمهآ دوم را كه نسبت است كرد. يعنى در حجر حبشى بايد از حاء و باء شروع كرد نه از حا و جيم. اما در اينجا چنين قرتيبى رعايت نشده است و كلمه حجر پيش از حب ذكر شده است و احتمال ميدهم كه در وه نسخه اصلى كه در دسترس ناسخ اصل عربى و مترجم فارسى بوده در اوراق تشويش هايى روى ود داده بوده است و شايد هم قسمت حجر حبتى در حاشيه پوده و بعد در متن آوردهاتد در حاشيه دارد: من هاهنا كانت فى الحاشيه. 2. حجر ثويطوس ق1ل111 در حاشيه به صورت وار عنوانى جداگانه ذيل حجر مريطوس ذكر شده است. اما با توجه به اينكه در كتب دار وشناسى قديم سنگى به نام حجر مريطوس ذكر نشده است و با توجه به اينكه تقريبا همين نقل قول از جالينوس را ابن البيطار براى حجر حبشى ذكر كرده است براى من احتمال قوى حاصل شد كه مريطوس تحريفى از ثويطس است و آن را عنوانى جداگانه قرار ندادم. يعبارت ابن البيطار ذيل حجر چبشى چنين است : «جالينوس فى التاسعه: وهو شبيه بالشبت (ظاهرا: اليشب) ومحكه لذاع شديدا». كريموف براى آن عنوانى جداگانه با شمازهاى خاص داده است (ص 366) 288. الحبة(1)السوداء =.ا 08ل58لع1 هى الشونيز(2) و قيل حب يسمى بالسجزية ريوتك(3) و بهذا ذكره صهاربخت ه و فسره بانه الحب السجزى. جه 1. ما به پيروى از مايرهوف در شرح اسماء العقار و از كريوف (366) نام علمى آن را 09ة5.ل1 گفتيم. اما اين نام را يراى چشميزك هم گفتهاند كه ذكر آن گذشت. به نظر مى رسد ر كه در تعيين هويت اين دارو اشتباهى روى داده باشد و الحية السوداء مذكور در اينجا غير آز چشميزك مذكور در حرف جيم باشد. آ. در برهان قاطع آمده است: شونيز سياهدانه را گويند و به عرپى حيةالسوداء خوانند و آن تخمى باشد كه بر روى خير نان پاشند. 3. نقطه گذارى و ضبط اين كلمه نامعلوم است. متأسفانه كلمه شونيز و شرح آن در فصل شين از اصل عربى افتاده است وگرنه ميشد اين كلمهآ سجزى را در آنجا پيدا كرد. در ترجمهآ فارسى در ذيل شونيز ر مى گويد: بسجزى كنج گويند و اهل هرى غنج گويند. ظاهرا متن ترجمهآ فارسى مغلوط است زيرا اين كلمه در برهان قاطع به صورت بوغنج آمده است كه به قول او شونيز را گويند. اگر ر اين گفته برهان درست باشد بايد گفت آنچه در ترچمهآ فارسى آمده است كه شونيز را بسجزى ور كنبج گويند درست بوكنج است (بوگنج، بوغنج). در اين صورت «ربونك» واقع در اصل نيز شايد تحريفى از بوغنگ باشد.

Shafi 257