Dictionnaire Arabe / Persan
فرهنگ ابجدى = المنجد الأبجدي
Genres
- البعير راكبه: سر شتر را فرود آورد تا پاى بر گردن آن نهد
وسوار بر آن شود.
=اتطن-
اتطانا [وطن] البلد: آن شهر را وطن خود قرار داد.
=الأتعاب-
جمع (التعب) است، دستمزد پزشك يا وكيل.
=أتعب-
إتعابا [تعب] ه: او را خسته كرد،- نفسه: خود را در آن كار خسته
كرد،- الإناء: ظرف را پر كرد،- القوم: ستوران آن قوم خسته شدند.
=اتعد-
اتعادا [وعد]: وعده را پذيرفت وبه آن اعتماد كرد،- القوم: آن
قوم با هم وعده نهادند،- ه: او را تهديد كرد.
=أتعس-
إتعاسا [تعس] ه الله: خدا او را هلاك كند.
=اتعظ-
اتعاظا [وعظ]: پند وموعظه را پذيرفت وبه آن عمل كرد.
=الاتفاق-
ج اتفاقات [وفق]: مص، پيمان، عهد، اتفاق؛ «اتفاق اقتصادي»: پيمان اقتصادى؛ «اتفاق تجاري»: پيمان بازرگانى؛ «اتفاقا»: ناگهان
الاتفاقية-
مرادف (الاتفاق) است به معناى پيمان.
=أتفر-
إتفارا [تفر] الشجر: غنچه هاى درخت آشكار شد.
=اتفر-
اتفارا [وفر] الشي ء: آن چيز بسيار وفراخ شد.
=اتفق-
اتفاقا [وفق] الرجلان على الشي ء وفيه: آن دو مرد بر چيزى عهد
وپيمان بستند، اين كلمه ضد (اختلف) است، آن دو بهم نزديك ومتحد شدند،- معه: با او موافقت كرد،- الأمر: آن امر اتفاقي واقع شد .
=أتفل-
إتفالا [تفل] ه: بوى آنرا بد وناخوش كرد.
=أتفه-
إتفاها [تفه] الشى ء: آن چيز را كم كرد؛ «اعطيت فاتفهت»:
بخشيدى ولى اندك بخشيدى.
=اتقى-
اتقاء [وقي]: آن مرد پرهيزگار ومتقى شد،- فلانا: از فلانى بر حذر شد وترسيد، از او كناره گيرى كرد؛ «اتقينا به»:
براى محافظت خود او را پيشاپيش همه همچون سپرى در برابر دشمن
قرار داديم وحمله ور شديم.
=الإتقان-
[تقن]: محكم كارى، استوارى در كار.
=اتقح-
اتقاحا [وقح]: شرم وحياى او كم شد.
=اتقد-
اتقادا [وقد]: آن چيز درخشيد،- ت النار: آتش افروخته شد.
=اتقر-
اتقارا [وقر]: با وقار شد.
=اتقف-
اتقافا [وقف]: مطاوع (وقف) است.
=أتقن-
ك إتقانا [تقن] الأمر: آن كار را استوار كرد.
=الاتكاء-
[وكأ]: مص،- عند اهل العروض: ودر نزد عروضيان حشو وفزونى كلام
در سخن وگفتار است.
=أتكأ-
إتكاء [وكأ] ه: آنرا به گونه بالش بر زمين افكند، آنرا بسان بالش درآورد تا بر آن تكيه زند.
=اتكأ-
اتكاء [وكأ] على السرير: بر روى تخت در حاليكه تكيه داده بود نشست،- على عصاه: بر عصاى خود تكيه داد،- القوم عنده:
آن قوم نزد او غذا خوردند.
=اتكر-
اتكارا [وكر] الطائر: پرنده براى خود آشيانه ساخت.
=اتكل-
اتكالا [وكل] على الله: بر خداوند متعال توكل كرد،- فى امره
على فلان: در كار خود به فلانى اعتماد كرد.
=أتل-
إتلالا [تل] الدابة: ستور را بست، ستور را راند.
=أتلى-
إتلاء [تلو] ه: از او سبقت گرفت، او را عقب انداخت،- ه فلانا:
او را بدنبال خود در آورد،- ه على فلان: بر سر فلانى حواله داد.
=أتلج-
إتلاجا [ولج] ه: آن را بداخل آورد.
=اتلج-
اتلاجا [ولج] اليه وفيه: به آن داخل شد.
=أتلد-
إتلادا [تلد] الرجل: دارنده مال موروثى شد.
=اتلد-
اتلادا [ولد] القوم: آن قوم زاد وولد كردند وبسيار شدند.
=أتلع-
إتلاعا [تلع] في مشيته: بهنگام راه رفتن سر وگردن خود را بالا گرفت.
=الأتلع-
[تلع]: آنكه قامتى بلند يا گردن بلند داشته باشد.
=أتلف-
إتلافا [تلف] ه: آن چيز را تباه ونابود كرد.
=اتله-
اتلاها [وله] النبيذ فلانا: مى عقل او را از سرش بدر كرد.
=أتم-
إتماما [تم] ه: آنرا كامل كرده تمام كرد،- ت المرأة: زايش زن
نزديك شد،- القمر (فك): قرص ماه كامل شد،- الى المحل: بسوى آن محل رفت.
=الإتمام-
تمام وكمال كردن، بپايان رسانيدن، تحقيق.
=أتمر-
إتمارا [تمر] القوم: خرماى آن قوم بسيار شد.
=أتن-
إتنانا [تن] المرض الصبي: بيمارى جلوى رشد وپرورش كودك را گرفت.
=الاتهام-
[تهم ووهم]: تهمت، پيرايه بستن.
=اتهل-
اتهالا [أهل]: براى خود يار ومونسى گرفت، صاحب خانواده شد.
=أتهم-
إتهاما [تهم]: آن مرد به شهر تهامه آمد.
=أتهم-
إتهاما [وهم] ه بكذا: او را مورد اتهام قرار داد. (اين تعبير در زبان متداول رايج است ولى فصيح اين كلمه «اتهمه» مى باشد).
=اتهم-
اتهاما [تهم ووهم] ه بكذا: او را مورد سوء ظن قرار داد،- ه فى
قوله: در راستى او شك برد،- الرجل: آن مرد متهم وبد نام شد.
=الأتوبس-
مرادف (الأتوبوس) است، اتوبوس.
=الأتوماتيكي-
مرادف (الآلي) است.
=الأتون-
ج أتن وأتاتين: تون حمام، دستگاه حرارتى كه با آن گرمابه را گرم كنند، كوره حمام؛ «اتون الكلس»: كوره آجر پزى يا
Page 11