رخت تازه است بهر بردن جان تازه ترخواهم
دلت خاراست بهر كشتن من خاره تربادا
گراى زاهد دعاى خير ميگوي مرا اين گو
كه اين آواره كوئى بتان آواره تربادا
دل من پاره پاره شدهوائى آن كه به گردد
اگر جانان بدين شاداست يارب تازه تربادا
وله:
يا غمش خوش بودم امشب گرچه درخواري گذشت
ياد ميكردم ازين شبهاكه دريارى گذشت
ماجر اى دوش پرسيدى كه چون بگذشت حال
Página desconocida