============================================================
304 كتاب الصيدنة فى الطب 4. خلقنش- 1106صلف1 (ديسقوريدس .8 از ينجم). 5. عانكللةل* مايرهوف برج موسى بن ميمون (شماره 140). 6. مب از اين به بعد يك ورق افتادگى دارد. از مج نوشته شد .
7.. از اينجا به بعد كه ورق ا63 است متن عربى موجود است و از روى آن نوشته شد. 8 .
و يعنى «يا سين» ولكن ابوالفتح بستى با شين آورده است به دليل آنكه قافيه شعر شين است.
481. زبيب رند766 بالرومية استطيدوس (1) و قيل اسطافيداس و ايضا اقيغراس (2) و ايضا اسطوفينا و ايضا اسطافيس(2) و بالسريانية افشاثا(4) و بالفارسية ميويز. واه عجم الزبيب بالرومية كيكرطا(5) و بالسريانية كشمونى. والميويزج(6) يعرف بزبيب الجبل. (482) بولس: بدل زبيب العنب لحم التمرالشامى.
اوريباسيوس: غاغار(7)طايون عجم الزبيب.ه (9) ديسقوريدس: ينبت فى المواضع الكثيرة الماء المتقعرة له قضبان مجوفة ، ه احمر خشن صلب كثيرالعقد يخرج بعضها من بعض وله ورق كثير دقيق ملتف نه [63ب] ينبت الى فوق ويلتف على الشجرالقريب وهو اسود مثل اذناب الخيل واصله صلب قابض.
1. در اصل: «افقطيدرس». رجوع شود به عنوان يونانى. 2. اه نام گياه ديگرى است كه نام علمى ان با ن102 تل1 است اليدل واسكات). سريانى آن ي افشايا است و در عربى حب الراس و زبيب الجبل ناميده مى شود. فارسى آن ميويزج ومويزه و ه مويزك است. نامهاى يونانى و سريانى آن و نيز خود زبيب الجبل با زبيب كه همان مويزيا ى كشمش است در اين قسمت درهم آميخته شده است. 3. رجوع به حاشيهآ شماره (2).2. در اصل: «اقشائا». متن از لوو (ص 91) اصلاح شد رجوع به حاشيه شماره (2) 5. 21100 6. رجوع به شمارهآ (2). 7. رجوع به شماره (5). 8. اين مربوط به گياه ديگرى است كه چون وصف آن تا اتدازهاى شبيه به وصف زبيب الجبل است در اينجا آورده شده است. نام اين گياه در ترجمهآ عربى ديسقوريدس «افورس» است (شماره 40 از چهارم). نيز رچوح شود به كرييوف 485.
483. زبرجد (1) و زمزد 6007806-- 05ل5122 حجران(2) من جنس واحد. وما فى ارض المغرب منهما اشد يبسا وپردا مماه .متننننننتن نمصستت نو تحتذرتونحسه.- -.
Página 364