336

============================================================

276 كتاب الصيدنة فى الطب قرمز از درخت يلوط است و آن تخم باندازهآ عدس بيش نيست و اين نوع ز يلوط را ساق تباشد و ميوهآ او تلخ بود و اهل اندلس اين نوع را از درخت ابلوط شوذر گويند و در بعضى مواضع يلوط خنزير گويند. و قرمز چيزيست كه ر به شبه ياران يا شينم برين نوع از درخت بلوط فرود آيد و بتدريج بر برگ و ار شاخ درخت بلوط كئيف شود و جرم او صلب گردد و هر قطرهآ او چون كثيفو و صلب شده باشد پعدس مشابهت دارد و مادام كه جرم او صلب نشده بود و تازه تازه بود ازو به لون خون تازه بر زمين چكد. و چون فصل تيرماه درآيد او را از درخت بلوط بگيرند و در آفتاب تمام خشك كنند و دروقت خشك كردن در مراقبت و حفظ او حزم تمام شرط باشد به آن سبب كه اگر باران يا يه شبنم باو رسد جمله سپيد پره (8) شود و بدپرد و ازد چيزى باقى كم ماند.

1. نقل از نسخ سه گانهآ ترجمهآ فارسى. 2. شهردون يا دوين از بلاد ارمنستان. در حدودالعالم (ص 159 از چاپ ستوده) گويد: «دون شهرى عظيم است و قصبهآ ارمينيه است.. و از وي كرمى خيزد كه از وى رنگ قريز كننكه . 3. چنين است در مج و آن درست است. در ترجمه عرى ديسقوريدس: «و عليه حتر كانه العدس» (41 از چهارها . در مب: رنگها؛ 4. در ترجمه عربى ديسقوريدسي: ««يكون بين الشجر والعشب...». 5. در ترجمه عربي ديسقوريدس: «و اجوده ما كان من البلاد التى يقال لها اغالاطيا و ارمنية» 6 و 7. ظاهرا مقصود شهر قاليقلاست كه از ر شهرهاى ارمنستان بوده است (در حدودالعالم 160 قاليقله). 8. سپيد پرپشه را گويند (برهان قاطع) 244. دوسر(1) باسلان=ا 78ل يا ل78ل 611ا124 ما و اوريباسيوس: دوسر را اغيلفس(2) گويند. و ابوحنيفة از بعضى اعراب چنيننه حكايت كند كه نبات توسر به نبات گندم و جو ماند كه او را زراعت كنند و او را خوشه(3) باشد چنانكه گندم را و نبات او از نبات كشت درازقامتتر جور باشد و دانه او باريك باشد و او را زن نيز گويند به تشديد نون و ازو طعام

পৃষ্ঠা ৩৩৬