============================================================
174 كتاب الصيدنة فى الطب 1. منقول از نسخ مذكور ترجمهآ فارسى. 2. كريموف آن را به «جوام مذكور در لغت نامه پلاتس ارجاع و غ داده است. در لغت نامه مذكور (ص 393) آن را نوع كو چكى از هليلهآ زرد 60لقان1 0ء دانسته است. ونيزجوا را نام نوعى خطمى (گل سرخ چينى)80851069616 قل6 قفلافلاا گفته است (رجوع به حاشية شمارة بعد). 3. ابن سينا در قانون در كتاب قرابادين دو نوع كلكلانج ذكر . ميكند: كلكلانج اكبر و كلكلانج اصغر. هر دوداروهاى مركب از اجزاء مختلف هستند و بنابر اين جملهه بادر بعضى معجونها اورا به كلكلانج هندى تشبيه كرده انده بظاهر درست نمى نمايد شايد چمله تحريف شده باشد و مقصود اصلى آن باشد كه اين دارو از اجزاء كلكلانج هندى است. در حقيقت ابن سينا از ور جمله اجزاى كلكلانج اصغر هليلهآ زرد را ذكر كرده است. در اين صورت مقصود از كلكلانج هندى وه كلكلانج اصغر است و شايد چنين بتوان گفت كه در بعضى معچونهاى كلكلانچ اصغر «جيه) را كه نوعى كوچك از هليلهآ زرد است به جاى خود هليله بكار مى يرتد و عيارت ابو ريحان در اصل چيزى ر شبيه به اين مطلب را مى رسانده است.
248. جتجات(1) = 5ق8) 11682186785ل10 ابوحنيفه دينورى گويد جثجات(2) درختى آست كه شكوفه او زرد است به لون ور شكوفه عصفر و بوى اوخوش بود و به شكوفه عرفج مشابهت دارد و نبات او وه به قيصوم ماند و به اين معنى عرب او را ريحان برى گويد.
1. منقول از نسخ مذكور ترجمه فارسى. 2 . «جثجات... لها زهرة صفراء تنبت على هيئة العصفر... كانها زهرة عرفجة طيبة الريح... و قال ابونصر الجنجات شبيه بالقيصوم» (ايوحتيفه 167).
249. جدوار(1) -.12056 110002109/18 ب رازى(2) گويد جدوار چوب پارهها باشد كه جرم او صلب بود و به زرنباد مشابهت وهر دارد و از او تنكتر باشد و لطيفتر. و ابن ماسويه گويد معدن او در معدن نبات بيش بود. و بيان كرديم كه بيش از جملهآ انواع زهرهاست و در قوت زيادت، و جدوار در ابطال قوت بيش عظيم مفيد است و او ترياقى است مضرت بيش را .
1. منقول از نسخ مذكور ترجمه فارسى صيدنه 2. ابن جزله در منهاج البيان (ورق ا68) دربارهآ جدوار مطاليى دارد كه تقريبا مانند بمطالب مذكور در متن است و من به همين جهت ان را در اينجا مى آورم : جدواروهو الزدوار وهو قطع تشبه الزراوند وادق منه وينيت مع البيش و يضعف نبات البيش بجواره و هز اجودها ينبت مع البيش.
পৃষ্ঠা ২৩৪